خسرو روضه خوانان ایران: شجریان

درود بر رهبر انقلاب اسلامی: حضرت آیت الله خامنه ای

خسرو روضه خوانان ایران: شجریان

درود بر رهبر انقلاب اسلامی: حضرت آیت الله خامنه ای

نوروزتان مبارک

 

در یک بحث علمی : شکست شاگرد شجریان از شاگرد ایرج !

میخواستم واسه عیدی خوانندگان مهربانم یه تحلیل بسیار قوی از یکی از اساتید در باره اشتباهات و ضعفهای بزرگ آوازهای آقای شجریان بزارم که موند واسه بعد . چون یه بحث خیلی باحال دیدم که براتون میزارم . شایدم دیده باشین .در این بحثی که با اجازه وبلاگ فرهاد / گلپا برداشته ام بین یکی از شاگردان استاد شجریان و استاد ایرج در باره موسیقی و آواز موارد علمی مطرح شده و در آن شاگرد ایرج تونسته شاگرد شجریان رو شکست بده . خودتون بخونین و قضاوت کنین .

حرفای استاد فلاورز :

 

آقای علی جهاندار:
می دانم که می آیید تا نظرات این پست فرهاد را بخوانید.
استقبال می کنیم از علاقه ی همیشه پنهان مانده ی شما به استادان بی همتای آواز: ایرج و گلپا.
البته لابد این پنهانگری و یا پنهانکاری از تبعات همیشه در سایه ی استاد خویش (شجریان) ماندن است و پیروی از سبک و سیاق همیشه یکنواخت و تک انگارانه ی جناب شجریان، مخصوصا در ارتباط با شاگردان همیشه مریدشان. من تاکنون به هر آنچه که شاگردان مکتب استاد شجریان آموخته اند، گوش داده ام، بسیار بیشتر از آنچه که امکان تصورش باشد. استاد شجریان صاحب سبک و صداست. در تکنیک و مدگردی های معمول بسیار وسواسی است. اما مشکل همیشگی ایشان، ناهمخوانی مکتب دیدگان ایشان با سایر سبک و سیاق ها و ژانرهای آواز است! من مدت های مدید است به این باور رسیده ام که آقای شجریان می توانسته اند صداهایی را تربیت کنند و بپرورند که بخوانند، یعنی خوب بخوانند، اما نه پروتوتایپ تکنیک و تون صدای خویشتن ایشان!
مشکل استاد شجریان در این است که مکاتب غیر خود را برنمی تابند و در پرورش استعدادهای بی شمار خوانندگی نیز همواره سعی می کنند دست پروردگان خود را در عرصه های خط کشی های مورد علاقه ی خویش نگه دارند، و همین منجر به اشتباهات تاریخی در برداشت ها و تلقی های طرفداران و شاگردان ایشان شده است. امروز همه ی خوانندگان دست آموز می خوانند، و خوب هم می خوانند، اما دقیقا همچون روگرفت برابر اصل استاد!

وب سایت    پست الکترونیک

 

نویسنده: فلاورز / وبلاگ خداوندگار آواز: ایرج

پنجشنبه 2 اسفند1386 ساعت: 21:52

اگر پیچ رادیو را باز کنید، و از قضای بسیار مکرر این سال ها و این روزها تصنیف یا آوازی از یکی از شاگردان شجریان بشنوید (که از فراوانی غیر قابل انکار و بی شماری برخوردارند!)، حتما باید آنقدر پخته و کارآزموده و متبحر باشید تا بتوانید تشخیص دهید این صدای استاد نیست (!!) بلکه یکی از شاگردانشان است!! و شما هم بدون تردید رهسپار این قافله اید!!
برمی گردم به یک نکته ی مهم:
هرگز مصاحبه ی شما با آن روزنامه ای که خودتان می دانید و من آن را در لا به لای آرشیو روزنامه ها و مجلات و کتاب هام حفظ کرده ام، را فراموش نخواهم کرد: بگذارید یادتان بیندازم: در یکی از کلاس هاتان شاگردی می آید تا درس آواز یاد بگیرد. شما از ایشان می خواهید بیات ترکی، همایونی، ماهوری (یا راست پنجگاهی!!) بخواند و ایشان می خوانند.، به قول شما سبک ایرجی، گلپایی! بعد شما برمی گردید و با (غیظ) می فرمایید: آقا بفرمایید بیرون!! من سبک ایرج-گلپا را قبول ندارم. شما باید شجریانی بخوانید!!... ولی نکته ی زجرآور در این تحکم آمرانه ی شما آن است که به دنبال این دستور آمرانه ادامه می دهید:
"کسی که شجریانی نخواند، خواننده نیست!! آوازخوان نیست!! میان ایرج و گلپا با شجریان فاصله ای به اندازه ی هزار سال نوری وجود دارد!!"

وب سایت    پست الکترونیک

 

نویسنده: فلاورز / وبلاگ خداوندگار آواز: ایرج

پنجشنبه 2 اسفند1386 ساعت: 21:53

بله دوست عزیز و مدرس معتبر آواز!
با این حال و احوال به دیدار استاد رنجدیده "گلپا" رفته اید و ما هم آن را به فال نیک می گیریم. شما با این کار تا اندازه ای کدورت و کینه ی گذشته ها را زدودید و حتما این چنین رفتاری برآیند تکنولوژی اینترنت است، جایی که گروهی جوان و نوجوان علاقمند به موسیقی و آواز ایرانی، با رنج و تلاش فراوان و با قبول هزاران تهمت و اتهام از جاب هواخواهان سینه چاک استاد شجریان، به تدریج جایگاه واقعی استادانی چون گلپا و ایرج را در میان اهل فن و مردم نشان دادند. میلیون ها طرفدار دلسوز این دو استاد بزرگ پیامی بسیار مهم و تکان دهنده را به شجریانیان رسانده اند و آن اینکه "آواز در شجریان خلاصه نمی شود، و ایشان سرآمد نیست، بلکه استادان دیگری چون ایرج و گلپا خیلی پیش از ایشان راه های رفته در جاده های صاف و بی دست انداز ایشان را در جاده های پر سنگلاخ صعب العبور پیموده اند"!
آقای استاد جهاندار:
نکته ی پایانی تحلیلی مختصر بر آوازی است که در ملاقات استاد گلپا خوانده اید. صدایتان صدای خودتان اگر بود، خوب بود! اما حیف که صدا، صدایی تقلیدی از شجریان است، مثل مابقی آوازخوانان شجریانی! و همین باعث می شود من این صدا را نه با عیار جهاندار بلکه با عیار شجریان بسنجم!

وب سایت    پست الکترونیک

 

نویسنده: فلاورز / وبلاگ خداوندگار آواز: ایرج

پنجشنبه 2 اسفند1386 ساعت: 21:53

استاد:
شما گوشه ی تحریر درآمد آغازین را فالش خواندید! ظاهرا نت های گام ها را قاطی کردید! امیدوارم این فالش خواندن را استاد گلپا به شما گوشزد کرده باشند یا به شاگردانتان این چنین فالش خوانی را یاد ندهید! صدای شما نسبت به گذشته، از لحاظ تون پیشرفت کرده و ضبط صدا هم در این مجلس بسیار خوب است. اما تاکید زیاد بر اجرای مداوم تحریر از جانب شما، عجیب است، شاید به دلیل حاضر بودن در محضر استادی چون گلپا که به تحریر و نوع اجرای آن اهمیت بسیاری قائل هستند (درست همانند استاد ایرج). استاد: گوشه های گردانیه و بیات راجع (راجه) را به درستی اجرا کرده اید. در هنگام اوج و تحریر گوشه ی "نغمه" صدای ساز با زمان تحریر اوج کوک نبود. این ناهماهنگی چندان به آواز لطمه وارد نکرده است. تاکید بر تقلید از آوازهای نوع آقای شجریان همانطور که عرض کردم، کاملا بر ارکان اجرای شما تسلط دارد و هنوز موفق نشده اید از زیر سایه ی سنگین آوازخوانی به سبک آقای شجریان خارج شوید.

 

حرفای شاگرد استاد شجریان :

استاد فلاورز
شجریان چند تا شاگرد تربیت کرده که استادی مثل جنابعالی به سختی صداشون رو از شجریان تشخیص می‌ده!! . . .بسیار خوب . . .خداوندگار آواز شما چه کار کرده . . . کاش راه و روش تربیت شاگرد رو به شجریان یاد می‌داد. . . حتمن می‌فرمایید از طرف حکومت نگهبان 24 ساعته‌ای مراقب بوده کسی برای شاگردی پیش ایشون نره. . جناب فلاورز در اینکه شما از دوستان مسلط به ردیف و آواز هستید شکی وجود نداره ولی برای من خیلی عجیب بود شما که همیشه با احترام نسبت به همه بزرگان رفتار میکردید چرا اینگونه و ناجوانمردانه به استاد شجریان و سبکشان و شاگردانشان تاختید. این جمله لا اقل از شما بعید بود که صدای استاد شجریان با شاگردانشان به سختی و آنهم برای اهل فن قابل تمییز است.(نقل به مضمون) /.خود جناب فرهاد هم که به سان جنابعالی از فرهیختگان حوزه هنر میباشند با سعه صدر محملی برای ابراز دوستی ها و بالا بردن سطح فرهنگی اهل هنر و خصوصا طرفداران اساتید فراهم کردند که شما با نظرات خود تا حدی باعث شدید که نظرات به همون سطحی برگرده که قبلا بین بعضی طرفداران تندروی اساتید وجود داشت. اگر هم انتقادی به جناب جهاندار بود واقعا اینجا جای بیانش نبود .چون ایشان به خدمت استاد گلپا رسیده بودند هم برای عرض ادب و تبریک تولد ایشون و هم به پاس خدمات چندین دهه این استاد بزرگ به هنر و موسیقی این مرزوبوم. به هر حال اگه انتقادی هم به نظرات شما بود به خاطر انتظار طرفداران همه ی اساتید از شما به عنوان یک انسان روشن فکر و عاشق هنر و حقیقت طلب هست. من همیشه از مطالب شما لذت برده ام و خواهم برد.امید اینکه همه با هم قدر این هنر و این زیبایی ها رو بدونیم.

 

حرفای استاد فلاورز در جواب یک نفر :
ظاهرا شما از اخبار و اطلاعات مربوط به موسیقی بی خبر هستید!
استادان ایرج و گلپا از برکت مدعیان فرهنگی جمهوری اسلامی از هر حیث ممنوع بوده و هستند (الا انتشار آلبوم). آنها چند نفر شاگرد تربیت کرده اند آن هم در شرایط بسیار دشوار (مثلا من خودم شاگرد استاد ایرج هستم یا احسان فدایی یا مهدی مرتضوی و نیز فرهاد شاگرد گلپاست و...). آنها هیچگاه آزادی جناب استاد شجریان را در تربیت شاگرد نداشته اند و گرنه امروز شما و شمایان شاهدی بر تبلور استعدادهای شگرفی بودید که متحجران فرهنگی حکومت دل و زبان آنها را به زنجیر کشیدند. در مورد فالش خواندن آقای جهاندار: اتفاقا باید وقتی هنر کسی را می گویید باید عیبش را نیز بگویید. آقای جهاندار خواننده ی بدی نیست ولی مثل قاطبه ی شاگردان استاد شجریان ایراداتی دارد که به این سادگی ها قابل برطرف شدن نیستند زیرا باید نوع نگاه و نگرش را ترمیم نمایند. در مورد احترام به استاد شجریان: من همیشه به صدا و شخصیت استاد شجریان عشق ورزیده ام ولی می توانم رو در رو با ایشان بحث کنم که نحوه و سبک و سیاق تعلیم هنرجویان آواز در مکاتب ایشان دستخوش ایرادات فراوانی است. همین.

 

حرفای شاگرد استاد شجریان :

جناب فلاورز!
اول اینکه: برای بی‌خبری ام از اخبار موسیقی مرا ببخشید
دوم اینکه: با وجود اطلاعاتی که جنابعالی به من ارائه کردید، من هنوز خوب متوجه قضیه نشده‌ام. بنابراین اگر ممکن است، برای آگاهی بیشتر من توضیح مختصری بدید که مدعیان فرهنگی جمهوری اسلامی، مثلن چطور جلوی توریس خصوصی اواز با چند هنر جو را از سوی استاد ایرج می‌گرفتند و یا می‌گیرند؟ سوم این که: باور به بفرمایید، به شرافتم قسم می‌خورم من طرفدار این مدعیان کوته فکر فرهنگ و هنر نیستم. و بدون شک اگر ده بار بیشتر از شما از اینان متنفر نباشم، کمتر از شما هم از ایشان بدم نی‌آید.

 

حرفای استاد فلاورز در جواب یک نفر :

دوست عزیز من واقعا در مانده ام که شما چه بحثی را با من دنبال می کنید؟!! یعنی چه چیزی را می خواهید ثابت کنید!؟ اینکه ایرج و گلپا آزاد بودند ولی آوازخوان تربیت نکردند؟ یا توانایی این کار را نداشتند؟ در خصوص این موضوع ایمیل من مشخص است. لطفا برایم ایمیل بفرستید تا شماره تلفنم را در اختیارتان قرار دهم و هر زمان علاقه داشتین تلفنی بحث کنیم تا موضوع برای شما روشن شود. ناگفته نگذارم که بنده یه جورایی حس می کنم شما خود جناب جهاندار هستید که این پیام ها را می نویسید! بگذریم... گذشته از این، نکته ی دوم در این است که شما اصل را رها کرده و بر فرع چسبیده اید! به مصداق: تو دست از آن نسیه بدار، بفرمایید روی این موضوع بحث کنید: جناب جهاندار در مصاحبه ی روزنامه ی شرق (1382)فرموده بودند: "فاصله ی ایرج و گلپا با شجریان هزار سال نوری است"!... باشد. این را کسی می فرمایند که خودشان مدرس آواز بوده و هستند و انشالله خواهند بود. ولی سوال کوچک من این است که جناب استاد شجریان با این فصله ی هزار سال نوریشان (!) در کدام آواز توانسته اند همانند استاد ایرج همایون-شوشتری یا همچون استاد گلپا مثنوی –شور اجرا کنند؟ آیا شما در اجراهای آوازی استاد شجریان صلابت تحریرهای سرکش ایرج و تحریرهای رعدآسای استاد گلپا را تاکنون مشاهده کرده اید؟ شاید شما بر این نکته واقف باشید که بنده موسیقی را سعی می کنم علمی دنبال کنم نه با شعار و قیل و قال. مصداق این ادعای من هم مطالب آموزشی است که از اجراهای آوازی استادانی چون ایرج و گلپا و شجریان تحلیل و ارائه می نمایم. من بسیار به کنکاش و جستجوی گوشه های آوازی علاقمندم و همواره به دنبال کشف و مکاشفه ی تازه های گوشه ها در آوازهای خوانندگان هستم. اگر چیز جدیدی رو شود من حتما به دنبال آن خواهم رفت. اما جناب استاد شجریان که همچنان همیشه خواننده ی مورد علاقه بنده بوده و هستند، در برخی اجراها از توانایی محدودتری نسبت به ایرج و گلپا برخوردارند (البته در برخی موارد اجراهای استاد شجریان واقعا در حد شاهکارند، ولی خوب هر گلی بویی دارد...). آن وقت چطور می شود ایشان هزار سال نوری از ایرج و گلپا جلوتر باشند!؟؟ و این ادعا هم نوسط کسی مطرح شود که خودشان قطعه آغازین را فالش می خوانند! پس ایشان چگونه می توانند چنین دروغ (؟) یا ادعای غیرقابل قبولی را در معرض خوانش و دید هزاران خواننده ی روزنامه قرار دهند؟ اجازه بدهید دوباره عرض کنم که حضور جناب آقای جهاندار در منزل استاد گلپا اتفاق بسیار نیکویی است و ما طرفداران ایرج و گلپا از آن به شدت استقبال می کنیم و من این حرکت ایشان را نشانه ی برگشت از آن عقاید منسوخ و سطحی می دانم. بنابراین زیاد در این خصوص بحث نکیند. اگر در باره ی نکات فنی اجراهای ایرج و گلپا و شجریان نکته ای پنهان یا مکتوم است، بفرمایید توضیح دهم...

 

حرفای شاگرد استاد شجریان :

فلاورز عزیز! من درباره توانایی‌های استادان عزیز حرفی نزدم که شما این بحث رو به میان کشیدید. . . چرا که من هم مثل شما عقیده دارم: هر گلی بویی دارد . . . و هر بویی به مشام کسی خوشتر می‌اید تا دیگران . . . بنا براین بحث در این مورد را کاملن بیهوده میدانم . . .چرا که عقیده من درباره شجریان، شبیه عقیده‌ی شما درباره ایرج است! . . . حرف من این بود که جناب ایرج از برگزاری کنسرت در داخل ایران منع شده بودند (که خدا باعث و بانی‌اش را لعن کند) اما درباره تربیت شاگرد یا برگزاری برنامه در خارج از ایران نمی‌توانم درک کنم که چطور جمهوری اسلامی می‌تواند مانع شود. . . لطفن اگر صحیتی در این باره دارید همین جا بفرمایید تا استفاده کنیم و دیگران هم ببینند . . .(باور کنید من موضع گیری نکرده‌ام در برابر ایرج یا گلپا یا هر کس دیگر . . . فقط دوست دارم اگر چیزی هست که من نمیدانم شما بفرمایید)
درباره جهاندار بودن من!! هم که . . .
o-:

 

حرفای استاد فلاورز :

خب جمهوری اسلامی همیشه هنرمندان خاصی را زیر نظر داشته و حتی مامور در اطراف منزلشان می گمارده! اگر این رو شما ندانید معلوم است که چشم هاتان را بر روی واقعیت ها بسته اید! (نمونه: استاد هوشنگ گلشیری؛ استاد ایرج؛ حتی شخصی چون خانم گوگوش و...) تا با این کار رفت و آمدها و حرکات (!!) آنها را کنترل نماید! با این اوصاف ایرج و گلپا رغبتی به تعلیم و تربیت هنرجویان آواز به سیاق آقای شجریان نداشته و ندارند! (یعنی هنرجویانی که عین من بخوانند؛ عین من تحریر کنند؛ عین من تاکید کنند؛ درست مثل من روی اصوات استرس نمایند؛ عین من فرود بیایند؛ و... یعنی در واقع فتوکپی من باشند!). البته اگر دلتان خواست در این مورد با سند (یعنی موارد مکتوب استاد شجریان حرف خواهم زد که فرموده اند هیچ صدایی و هیچ سبکی را نمی پذیرند زیرا چیزی بالاتر از ایشان وجود ندارد که به آن گوش دهند (!!) (کتاب راز مانا). علی رغم این همه محدودیت؛ شاگردان استاد ایرج و گلپا که از نظر تعداد خیلی کمند چیزی کم از شاگردان جناب استاد شجریان ندارند (احسان فدایی؛ مهدی مرتضوی؛ نصرالله محسنی؛ فرهاد رحیمی و...) و...

 

حرفای شاگرد استاد شجریان :

دوست عزیز جناب فلاورز:
این موضوع گماشتن نگهبان در اطراف خانه جناب ایرج برای زیر نظر داشتن ایشان برای من کاملن تازه است و در صورتی که درست باشد بسار جای تاسف است. البته شما فرمودید اگر من این موضوع را ندانم چشم بر واقعیت‌ها بسته‌ام! . . . حال این که عبارت چشم بر واقعیت بستن مفهوم آگاهی از آن واقعیت را با خود دررد. اما من چند سوال از شما دارم:  آیا باید از شجریان انتظار داشت به شاگردان خود خواندن به شیوه گلپا و ایرج را آموزش بدهد؟ . . . آیا جناب ایرج به شما خواندن به سبک شجریان را آموزش داده؟ آیا جناب ایرج و گلپایگانی سبک اواز خوانی شجریان را می‌پسندند که به شاگردان خود آموزش دهند؟ . . .آیا اگر هنرجویان آواز در این زمانه یک دهم پشتکار استادان خود را ندارند مقصر شجریان است؟ . . . همین شجریان از چند نفر (مستقیم و غیر مستقیم) یاد گرفته است؟ . . . نکند منظور شما این است که شجریان شاگردانش را مجبور کرده که از هیچ استاد دیگری تعلیم نگیرند؟ . . . و اگر این کار را کردند آنها را به صلابه خواهد کشید؟ . . .لطفن آدرس بدهید که در کدام صفحه کتاب راز مانا عبارت:‌ «هیچ کس بالاتر از من وجود ندارد» از قول شجریان آمده است؟  فکر می‌کنم هر انسان منصفی به یک استاد آواز حق بدهد که شیوه‌ی خود را (که احتمالن به نظر خودش بهترین است!!) به شاگردش یاد بدهد و باقی به همت هنرجویان است که از محضر همه اساتید بهره ببرند. یک سوال دیگر آیا شما و دیگر شاگردان استاد ایرج کاستی یا آلبومی داشته‌اید؟ یا این موضوع هم شامل محدودیت‌های جمهوری اسلامی شده؟زیاده جسارت است . . . امیدوارم سایه استادان بزرگ ایرج، شجریان و گلپایگانی (به ترتیب الفبا!) بر سر موسیقی مظلوم ایران مستدام باشد.

 

حرفای استاد فلاورز در جواب آقای نامشخص (!): یک نفر!
در پاسخ به این سوالات شما که آیا باید از شجریان انتظار داشت به شاگردان خود خواندن به شیوه گلپا و ایرج را آموزش بدهد؟ آیا جناب ایرج به شما خواندن به سبک شجریان را آموزش داده؟ آیا جناب ایرج و گلپایگانی سبک اواز خوانی شجریان را می‌پسندند که به شاگردان خود آموزش دهند؟ . .. آیا اگر هنرجویان آواز در این زمانه یک دهم پشتکار استادان خود را ندارند مقصر شجریان است؟ . . . همین شجریان از چند نفر (مستقیم و غیر مستقیم) یاد گرفته است؟ . . . نکند منظور شما این است که شجریان شاگردانش را مجبور کرده که از هیچ استاد دیگری تعلیم نگیرند؟ . . . و اگر این کار را کردند آنها را به صلابه خواهد کشید؟ . . .باید به عرض عالی برسانم که نه! بنده اصلا و ابدا چنین ادعایی نداشته ام! مگر استادانی چون ایرج و گلپا و شجریان مبدع ردیف های آوازیند که خودشان چیزی بر آن افزوده باشند؟ آیا می شود ردیف های امثال دوامی و معروفی و... را به همین سادگی جابجا کرد؟ کسی که ردیف های جدید آورده باشد، می تواند چنین ادعایی کند. مهم نوع نگاه به شیوه ی آموزش است و چیزی که از هنرجو انتظار می رود. شیوه ی آوازخوانی هر یک از این استادان منحصر به فرد و استثنایی است. بنابراین تلفیقی از آنها می تواند رهگشا باشد، نه صرفا پیروی از یک سری اصول مورد قبول یک فرد. استاد شجریان شاگردانی را تربیت کرده که درست سعی می کنند مو به مو عین خود ایشان بخوانند، بدون هیچ خلاقیتی، بدون هیچ ابراز وجودی، بدون هیچ نوآوری ای... و این مساله مورد انتقاد من است.
شما اگر می دانید، تفاوت های موجود در خلاقیت های آواز این خوانندگان را برای بنده توضیح بدهید تا روی آن بحث کنم. استاد شجریان بر برای آموزش آواز، همواره در وهله ی اول بر آموزش توانایی استفاده از صدا و تکنیک تاکید می کنند، در صورتی که استاد ایرج و استاد گلپا در مرحله ی اول بر آموزش نت ها، گام ها، آکورد، فواصل، خطوط حامل، زیری و بمی، نوانس، و به طور کلی چهارچوب ارکان آواز و موسیقی تاکید می نمایند و در مراحل بعدی بر آنچه که استاد شجریان بدان معتقدند، می پردازند. مثل این است که شما الفبای فارسی را ندانید بعدش بخواهید کلیله و دمنه بخوانید یا چه می دانم حدیث مرده بر دار کردن آن سوار که خواهد آمد یا حتی منطق الطیر و... این یک تفاوت اساسی در نحوه ی تدریس است که در نگر من (به عنوان یک شخص علاقمند به آواز) شیوه و اسلوب استادان ایرج و گلپا را برتر از سبک و سیاق مورد نظر استاد شجریان کنم. در مورد انتشار آلبوم: این سوال را باید از خود این خوانندگان بپرسید. ولی حتما اطلاع دارید که آقای مهدی مرتضوی چند کنسرت تا به حال اجرا کرده اند، آقای احسان فدایی هم دو آلبوم مشترک با استاد ایرج (به نام های پرنده و به یاد فردین) دارند. آلبوم فرهاد هم انشالله در آینده در راه است! شاگردان ایرج و گلپا کمتر به ریسک انتشار آلبوم دست می زنند. شما نگاه کنید کدام یک از شاگردان (مستقیم) استاد شجریان توانسته اند بیش از دو سه آلبوم منتشر نمایند که واقعا مخاطب داشته باشد؟ نمی شود که به گوش شاگرد خواند که من تنها کسی هستم که راست پنجگاه (!) اجرا کرده ام و اگر توانستی مثل من راست پنجگاه بخوانی، می توانی آلبوم بیرون بدهی! و خوب نتیجه هم آلبوم های راست پنجگاهی (!) است که چپ و راست تولید می شوند!! نمونه هایی را هم از راز مانا و هم منابع دیگر ذکر می کنم. تفسریشان بر عهده خوانندگان محترم....همه موارد زیر فرمایشات جناب استاد شجریان می باشند.
...خود آقای نور علی خان برومند هیچ صدایی برای آواز خواندن نداشتند! {استاد شجریان: برنامه گلچین هفته، رادیو، بهمن 1355}.
... تصور نمی کنم خواننده دیگری مثل من (!!!) بتواند به گوشه رهاب و از رهاب به شور و سپس به گوشه ی حسینی برسد (که اشتباهم را جبران کردم) (!!) {روزنامه اطلاعات، ص 12، مصاحیه کننده: ابراهیمیان، 1356).
... حوصله ی شاگرد و درس دادن را ندارم...آنچه را می خواهم ندارند! کسی که این پرچم (!!) را همچنان بالا نگه دارد، نمی بینم! {راز مانا}.
... نمی توانم امیدوار باشم که کسی بیاید حد کار (آواز) را به آخر برساند (!!)... من و صدیف آواز را نگه داشتیم (!!) {راز مانا}.
... من آنقدر آوازهای خوب خوانده ام (!!!) که یک نفر باید در حد آواز من (!!) یا بهتر از من بخواند تا خوشم بیاید و به آن گوش دهم (!!) {مجله ی روزهای زندگی، شماره 95، 1378، ص 9؟}.
... اما من به عنوان محمد رضا شجریان، کارهایی را که جوانان ارائه می دهند، نمی پسندم و خوشم نمی آید (!!) {پیشین}.
... من ترجیح می دهم با کسانی کار کنم که هنوز پیش کسی برای آموزش آواز نرفته باشند (!!) چون باید وقت تلف کرد (!!) تا آموزه های غلط دیگر (اساتید) را برطرف نمود (!!!) {روزنامه ی همشهری، شماره ی 1969، 11 آبان 1378، صفحه هنری}.
... و...

 

حرفای شاگرد استاد شجریان :

اول این نکته را بگم یه «یک نفر» دیگر در وبلاگ دل‌آواز یکی دو تا پست داده و درخواست نیروی کمکی کرده . . . که مسلمن آن یک نفر، این یک نفری که کامنتش را می‌خوانید! نیست. . .
و اما بعد . . .درباره قسمت اول صحیت‌های شما من چیز جدیدی برای گفتن ندارم! و هنوز هم معتقدم تلفیق سبک‌های مختلف آوازی ( و احیانن رسیدن به راه و روشی نو) کار هنرجوی آواز است همان کاری که استادان امروزی آواز پیشتر این کار را در دوران هنرجویی انجام داده‌اند . . از جمله جناب شجریان، که با آمیختن چند شیوه و روش آواز خوانی پیشینیان شیوه‌ای ارائه کرده‌اند که ویژه‌ی خودشان است و به گمان من تغییر و تحولات و نوآوری‌های زیادی را به مرور زمان به خود دیده است . . .گر چه برخی آواز خواندن پر تحریر به سبک دوران قاجار را نو‌آورانه‌تر از مثلن آواز «زمستان» ‌می‌دانند. که البته اصلن و ابدن داشتن این عقیده اشکالی ندارد . . .بلکه اشکال از زمانی آغاز می‌شود که فرد ارائه دهنده‌ی این عقیده و نظر دچار «خود پیامبر بینی» شده و عقیده‌ی خود را به مثابه وحی منزل «لازم الاتباع»! می داند. . .درباره بخش دوم: به گمان من هنرجوی آواز مانند دانش‌اموز کلاس اولی است که برای اولین بار قلم در دست می‌گیرد و نوشتن را آغاز می‌کند. و باز هم به گمان من آموزش ردیف به هنرجویی که توانایی کنترل حنجره خود را ندارد و نمی‌تواند صدایی را که در ذهن دارد از حلق خارج کند، مانند این است که به دانش‌اموزی که برای نخستین بار قلم دست گرفته ، بگویند: «بنویس: قسطنطنیه» . . . لوحه‌های کلاس اول ابتدایی را به خاطر بیاورید و آن خط‌های کج و معوج و عجیب و غریب زیرش را. . . به راستی چه ربطی بین آن خط‌های نامفهوم و نوشتن قسطنطنیه هست؟ . . . در مورد آلبوم‌ها: من حتمن یک بار با دقت تمام آثار شاگردان جناب ایرج را گوش میکنم تا نو‌آوری ها و ابتکاراتی را که شما می‌گویید پیدا کنم. مطمئنم آن هم این است که در هیچ کدام از منایعی که شما آوردید این پزانتز‌ها () و علامتها !!! و !! وجود نداشت. به عقیده‌ من شزط انصاف این بود که شما نقل قول ها را دقیقن مثل منبع اصلی می‌اورید و شگفت زده شدن و یا خندیدن و نتیجه‌گیری را به عهده خوانند‌ها می‌گذاشتید. به هر حال من در این سخنان آن مفهوم مورد نظر شما را نیافتم. . . شاید اشکال از دید متعصبانه من باشد. . .

حرفای فلاورز در جواب جناب یک نفر
در باره ی بخش اول فرموده های شما نظر خاصی نیست زیرا من هم به تلفیق شیوه ها و سبک های آوازی گوناگون اعتقاد دارم. البته اینکه جناب استاد شجریان در کلاس های درسشان به تلفیق شیوه های مختلف آوازی می پردازند را قبول ندارم. به نظر من کلاس های درس استاد شجریان کم کم حالت یکنواخت و مونوتونیکی را پیدا کرده که در آنها تنها و تنها به شیوه ی خاص استاد شجریان (برگفته از مکتب نورعلی خان برومند و تا اندازه ای ظلی) اهمیت داده می شود و روی ردیف های آوازی گوناگون مانور داده نمی شود. نتیجه ی این کلاس رفتن ها و آموزه های مکتب جناب استاد را هم همه روز همه جا می بینیم. در همین رابطه شما به پرسش پیشین بنده هنوز پاسخی نداده اید که چه نوع خلاقیت و نوآوری خاصی را در آثار هنرجویان استاد مشاهده کرده اید؟ آیا تفاوتی در طرز تلقی و
impression این شاگردان اولا نسبت به دیگر هنرجویان، و در ثانی نسبت به خود استاد ملاحظه کرده اید؟ من بسیار مصرم که در این خصوص بحث کنید. درباره نقل قولها: به نظرم می‌رسد که من بیشتر این نقل قول‌ها را خوانده باشم . . .زیاد مطمئن نیستم . . .اما درباره یک چیز  در ارتباط با بخش دوم: شما موضوع را طور دیگر تعبیر کرده اید. کسی که توانایی کنترل حنجره (!) را ندارد، بهتر است به یک پزشک گوش و حلق و بینی مراجعه نماید! اصطلاحی را که به کار برده اید مرا صرفا یاد این چنین موضوعاتی می اندازد و چون نوآورانه و جدید است، برای من آهنگی موسیقایی به همراه ندارد. شما در بخش دیگر دقیقا به آنچه که منظور من بوده، اشاره کرده اید: بله به یک شاگرد کلاس اولی نمی شود گفت بنویس قسطنطنیه. به یک هنرجوی آواز باید نخست نت را یاد داد، اوکتاو را آموخت. گام و پرده و نیم پرده و ربع پرده و دیاتونیک و کروماتیک و خطوط حامل پنجگانه و تعداد نت های حامل و نت های گرد تا نت های چهار لاچنگ و حتی پنچ لاچنگ را آموخت و بعد رفت روی مسائل دیگر کار کرد. در باره ی نقل قول ها:  به قول معروف من آنچه شرط بلاغ بود گفتم تا هر که خواست پند گیرد و هر آنکه نخواست ملال! اجازه بدهید در باره ی علائم تعجبی که در انتهای فرمایشات جناب استاد شجریان نهاده ام، خود خوانندگان عزیز وبلاگ قضاوت کنند، چرا که در این علائم تعجب اسرار و نکته های نگفته ی بی شماری پنهان شده اند که تنها دیدگان قوی و ریزبین متوجه آنها خواهند شد!