نامه ‌ حجاریان به همایون‌ شجریان

 

‌چونکه گل بگذشت و گلشن شد خراب

بوی گل را از که یابیم از گلاب

جناب آقای همایون شجریان

درگذشت استاد آواز ایران، محمدرضا شجریان را به شما و خانواده محترم تسلیت می‌گویم. قصد داشتم پس از خاکسپاری آن مرحوم، نکاتی را با شما در میان بگذارم و وظایفی را که به نظرم جامعه هنری ایران از شما انتظار دارد، متذکر شوم.

۱) مرحوم استاد شجریان، زندگی پرباری داشتند. ایشان، اسلاف آواز ایران همچون ظلی، برومند، قمر، تاج، فاخته‌ای، بنان، طاهرزاده و... را از صافی ضمیر خود عبور دادند و سپس، با نوای آهنگ‌سازانی همچون لطفی، مشکاتیان، علیزاده، کلهر و... ممزوج کردند و به این طریق طرفه معجونی به ‌وجود آمد که سال‌های دراز می‌تواند دستمایه آموزش آواز ایران قرار گیرد. بنابراین، اولین انتظاری که از شما می‌رود، این است که با همکاری سایر شاگردان آن مرحوم، ردیف‌های آوازی ایشان را نظم و نسق ببخشید و چنان‌که ایشان خود می‌خواستند، این رویه «شاگردپروری سینه به سینه» را ادامه دهید که این سلسله منقطع نشود.

۲) مرحوم استاد شجریان جایگاهی فراگیر داشتند. افغان‌هایی که با بیدل‌خوانی‌های استاد سرآهنگ مأنوس‌اند، ترک‌هایی که به مکتب شوشا عشق می‌ورزند، کردهایی که با آوازهای رزازی سرمست می‌شوند، عرب‌هایی که با لیلیات شبانه‌های خود را می‌گذارنند، جملگی گوهری را در صوت استاد دیدند که با آن احساس یگانگی می‌کنند؛ گویی شجریان نماینده فرهنگی سراسر منطقه ماست. بر این اساس، شناساندن هر‌چه بیشتر استاد به مردم عادی این کشورها -که اگر رها شوند به سمت موسیقی‌های تُنُک‌مایه روی می‌آورند- شاید وظیفه دیگری باشد که بر عهده شماست.

۳) یکی از کارهایی که شاید در زمان زندگانی استاد باید انجام می‌گرفت و نشد، تهیه مستندی بلند و جامع‌الاطراف از زندگی ایشان بود که من نیز به ایشان پیشنهاد دادم و استقبال هم کردند و کار را به آقای مشکاتیان محول کردند؛ شاهد من هم مژگان خانم هستند. اما نمی‌دانم چرا کار رها شد. اکنون، جای چنین مستندی خالی و ضروری است؛ باید کار را به اهل فن واگذار کرد و «راش‌»‌های نادیده زندگی ایشان را به وی سپرد تا چنین کاری صورت بگیرد.

۴) نکته دیگر درباره سبک آوازی شما و مرحوم پدر است. ایشان، تا حد زیادی وفادار به شیوه قدما بود و به همین‌خاطر شاید بعضی از آوازهایشان که طولانی و با مضامین سنگین است، برای جوانان امروز ملال‌آور باشد. اما‌ سبک شما که خود جوانید و با روحیه جوانان آشنا‌تر، با نشاط‌تر و شاداب‌تر به‌ نظر می‌رسد. اگر‌چه من تمایل بیشتری به کارهای پدر دارم، اما گمان دارم جوانان امروز با شما احساس همبستگی بیشتری می‌کنند. زمانی شنیدم مرحوم پدر درباره سنت‌شکنی‌ها و بی‌پروایی‌های آوازی شما نکاتی را متذکر شده‌ بودند که حکایت از ورودتان به شیوه‌‌های آوازی متفاوت داشت، اما گمان دارم همین بی‌پروایی‌ها و شادابی‌ها باعث جذب جوانان می‌شود تا بعدها از طریق شما به سنت آواز سنتی ما تمایل پیدا کنند. از این‌رو، گمان دارم ضروری است شما و بعضی شاگردان ایشان همین راه نوآورانه را ادامه دهید و بی‌آنکه از سنت سَلَف تخطی کنید، ابتکاراتی جدید در آثار آینده‌ به‌ وجود آورید. برای مثال، خواندن شاهنامه از سوی شما، کاری بود سترگ که فقط از عهده شما برمی‌آمد و تحسین پدر را نیز برانگیخت.

۵) استاد شجریان در زندگی خود همواره جانب مردم را گرفتند و به این خاطر صدمه‌ها دیدند تا ‌حدی که ممنوع‌الصدا شدند و حتی ربنای‌شان را خاموش کردند. ایشان می‌گفتند «من صدای خس‌و‌خاشاکم». به‌ گمانم شما نیز به‌ مرور با این مصائب روبه‌رو خواهید شد! با این وصف، اگر همچون پدر عنصر سیاست را نیز به نگاه موسیقیایی‌تان بیفزایید، مسئله دوچندان بغرنج می‌شود! بنابراین باید راه را آهسته و پیوسته طی کرد. چنان‌که می‌دانیم مرحوم استاد در آغاز راه و به دلیل نگاه‌های سنتی حاکم، از نام خود گذشتند! البته زمانه متفاوت شده است و نمی‌گویم به قول شاملو عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد... که خود نسبت به ظرایف امر آگاه هستید!

تا به اینجا به خود جرئت داده‌ام و تکالیفی را بر شما بار کرده‌ام، اما مرحوم شجریان توانایی‌هایی دیگر نیز داشتند؛ خطاطی، ساختن ساز و حتی گل‌آرایی که نمی‌دانم آنها را هم بر شما بار کنم یا نه... که شاعر می‌گوید:

بار غم عشق او را گردون نیارد تحمل / چون می‌تواند کشیدن این پیکر لاغر من

ایام‌ به کام.

نظرات جالب مخاطب محترم بنام اشکان که اذعان دارند بیان استاد شجریان در آوازهاش واضح نیست

این سایت مشخصا هیچ سر رشته ای از موسیقی نداره بخصوص آواز ، بدلیل تحلیل‌های سطحی که داره . سایر مطالب این سایت هم مطالعه کردم و بیشتر مثل کانالهای هواداری از یک خواننده و تخریب هنرمند دیگر داره کار میکنه اما ....

ادای دقیق و صریح کلمات هدف از آواز نیست برعکس تصنیف. که اتفاقا اگه تصنیف‌های استاد شجریان رو گوش کنید کلمات کاملا شفاف، واضح و کامل ادا میشه. نامفهوم بودن کلمات در بعضی قسمت‌های آواز از ضعف شجریان در ادا نیس بلکه جز ذات و جوهره آواز ایرانی در بعضی گوشه های بسیار پیچیده در دستگاههای هفت گانه موسیقی ایرانی هست. توضیح این موضوع فراتر از فن و تخصص این سایت هست .

در مورد نظر آقا فرهاد، موسیقی سنتی یک نوع و یا بهتر بگیم یک سبک از موسیقی هست و در حالات کلی سبک فقط در خواندن و آواز خلاصه نمیشه بلکه نوع سازها، نوع اجرا و اشعار استفاده شده و حتی در محل اجرا هم بسیار مهم و تعیین کننده نوع موسیقی هست. که اتفاقا، « فقط » همین سبک سنتی ایران، دارای اصول ، قواعد و ساختار مدون و‌ منظمی هست و بدلیل همین، هر کسی نمیتونه در آواز ایرانی ادعا کنه چون اهل فن راحت میفهمن که فرد ادعا کننده چیزی از موسیقی نمیدونه. برعکس سایر سبک‌های رایج در ایران. امروزه هر کسی که سنتی نخونه میگیم پاپ میخونه! در صورتی که این اصلا پاپ نیس بلکه یک موسیقی من در بیاری از ایرانیان هست مثل سبکی که استاد افتخاری دنبالش کرد که ای کاش هیچوقت این کار رو نکرده بود چون بشدت باعث افت صدای خوبش شد و آخر هم معلوم نشد ساز غربی در موسیقی به اصطلاح سنتی افتخاری چیکاره هست یا برعکس، ساز ایرانی مثل سه تار و همراهیش در پاپ خوندن استاد افتخاری چه تاثیری داره!

استاد شجریان مبدع سبک سنتی نیس اما جز بزرگترین و به اعتقاد اهل فن ، تکنیکی ترین خواننده سنتی ایران بخصوص در بخش آواز محسوب میشه چون با موسیقی سنتی ایران آشنا و بقولی کاربلد بود. تکنیک در آواز یعنی توانایی اجرای تمام گوشه ها در تمامی دستگاههای موسیقی به کاملترین و درستترین شکل ممکن. و این امر هم بدلیل این بود که استاد شجریان حتی در سن چهل سالگی هم بدنبال یادگیری و افزایش مهارت بود . موسیقی سنتی ایران که از هزاران سال پیش وجود داشت و حدود صد و پنجاه سال پیش به همت افرادی مثل دوریش خان، وزیری و.... تا به امروز رسید و شجریان اونو به اوج زیبایی و شهرت رسوند. روحش

 

پاسخ:

 

صحبت هاتون راجع به آواز که بیشتر شبیه جوک هست .

اما

شما که سررشته داری اطلاع نداری خود استاد شجریان چقدر در آثارش از ساز غربی استفاده کرده ؟

شما باید تعیین کنی اکر کسی مثلا پاپ خوند چه سازی حق داره استفاده کنه؟ بخودی خود چه اشکال داره کسی پاپ بخونه و سه تار استفاده کنه؟

من و شما فقط میتونیم نظرمون رو بگیم ،بعنوان یک شنونده عامی یا یک متخصص که در صورتی که ادعا داریم نظرمون تخصصی هست باید دلیل علمی و تخصصی هم بیاریم.

که درمورد اینکه پر موسیقی پاپ سه تار باید استفاده بشه یا نشه گمان نمیکنم بشه دلیل تخصصی آورد حرف شما صرفن یک نظر شخصیه که ممکنه فقط به درد خودتون بخوره

اثر خصوصی استاد شجریان

ظاهراً این کار در شب تولد استاد شجریان در سال‌های اول دهه ۶۰ و در منزل ایشان ضبط شده که بسیار حسی و دلی اجرا شده.

جالبه که فوت ایشان هم در مهرماه اتفاق افتاد مثل تولدشون

روانش شاد

در تلگرام:

https://t.me/mghlte/2252

در اینترنت:

https://khosousi.com/ghoroure-gol-shajarian-mousavi-ebadi-dadbeh/http://dl.khosousi.com/Ghoroure%20Gol%20-%20Shajarian,%20Ebadi%20%26%20Mousavi%20-%201361.rar

 

شعورتان ثابت شد

بنظرم باندازه ای که بی شعوری دوستان شجریانیست ثابت بشه توهین هاشونو تایید کردم. ازین به بعد فقط مطالب حاوی نقد -تایید یا انتقاد- اگر مستدل وبدون توهین باشه  تایید ومنتشر میشه .

شجریان افتخار آفاق و شاهکار خلقت است ، کلمه ای که بتونه این هنرمند بزرگ را توصیف کنه پیدا نمیکنم.

سعید

جواب:
بنظرم خلقت خیلی باید خاکش به سر باشه که آدم عادی ، شاهکارش باشه
.
اگر ایشون شاهکار خلقته ، پس مثلا روانشاد همایون خرم چه بوده که آهنگایی که ساخته مو بر تن خاص و عام سیخ میکنه ، پس مثلا شعرایی مثه حافظ چه بودند؟
 

نظر خواننده محترم وبلاگ بنام سعید

جناب به اصطلاح منتقد شما وقتی میخوای ۲ اثر موسیقی رو با هم مقایسه کنی باید بری هم ترازشو مقایسه کنی.نه اینکه یه اثر خوب افتخاری رو بیاری وسط با یه کار از محفل شخصی که برای عده قلیل اجرا شده مقایسه کنی.طرف نمیتونه و حق نداره برای دل خودش هم زمزمه کنه.باید به شما که معلوم نیست کی هستی اصلا جواب پس بده. در حدی هستی که بخوای کسی رو نقد کنی،سوادشو داری اصلا؟. شما مشکلت مشخصه کجاست.یه وبلاگ زدی با ۳ تا پست و تماما تخریبی هست و خلاص. بدون هیچ پشتوانه عقلی،شعوری و سواد هنری.استاد شجریان شاگردان بزرگ و مشهوری هم داره،صدای شش دانگ داره که در تمام دنیا فقط عده بسیار کمی چنین قدرت هنجره و تکنیک بالا رو دارن. شما حتی طرفدار افتخاری هم نیستی.جناب افتخاری فقط وسیله هست برای شما جهت حمله و تخریب.بزرگترین دشمنان استاد هم معمولا در بین اراذل پیدا میشه چون تحمل یک چهره بزرگ مردمی رو ندارن و سیستم کشور هرگز نمیتونه فردی با محبوبیت بسیار بالا رو قبول کنه چون براش خطرناکه.شماها هستین که روح موسیقی و اصالت موسیقی تاریخی ایران رو نابود کردید و در این راه همواره کوشا و مستعد هستید.وبلاگ های زرد و فاقد اعتبار

 

پاسخ:عنایت بفرمایید گفتم خوندن اون کار اصلا ایرادی نداره. مسئله حواشی هست و رفتار طرفداران شجریان در مواجهه با خوندن چنین اثرهایی توسط اساتید دیگه. بله هرکس مخالف شما فکر کند و سلیقه متفاوت داشته باشد ، اراذل است.

دفاع بدون تعصب ، فنی و فوق العاده از شجریان

 

 

آوی سلام یابو جان همین قدر بگم که پهن باغچه خونه شجریان درکش از تو و همپالگیات بیشتره اینو از اسم وبلاگ ات متوجه شدم .شما چه بخواهید چه نخواهید شجریان یک اسطوره بی بدیل در موسیقی سنتی ایرانیه حالا هی بشین زور بزن سرخ شو به مستراح مراجعه کن و از محتویات همان جا هم تناول کن در گلویت گیر کرد آفتابه هست آب کن و به پشتش بزن.......... و دیگر هیچ وقت به خودت اجازه نده که اسم استاد شجریان را بیاری. یابو علفی خدا نگهدار به خودت و تمامی اشتادهایی که قبولشون داری ---م.... استاد افتخاری بوسنده --- ---- نژاد و آن اشتاد گرانقدر که الان دیافراگمشون با معده خر صدایش تفاوت چندانی ندارد در ضمن وقتی حرف میزنی دهنتو ببند زیرا بوی --- می‌دهد 

 

رادیو ولگرد

 

شعری در وصف استاد شجریان

اگه استاد فوت کنه باید چنین شعری در وصفش بسراییم:

 

زرنگ بود و از اهالی هر روز ...

جَزمی‌ترین و تعصب آمیزترین اعتقادات ما آن اعتقاداتی هستند که کمترین شواهدی برای دُرستیشان در دسترس داریم...

برتراند راسل 

جواب خواننده محترم به پست "شجریان استاد مسلم چیست؟"

"شجریان استاد مسلم چیست؟"

http://antishajarian.blogfa.com/post/75

سلام.  قبل از این تعریف سلبی نهایی، نویسنده باید دو صفت «علمی» و «جهانی» را توضیح دهد.  اگر «علمی» آن چیزی است که با مبانی نظری موسیقی اروپایی منطبق باشد، نه تنها ردیف بلکه بخش قابل توجهی از موسیقی های ملل دنیا غیر علمی هستند، از آن جمله موسیقی های ملت های چین و هند با حدود دو و نیم میلیارد جمعیت.  اگر «جهانی» در همان معنایی که در دانشگاه های ایران به کار می رود مورد نظر ایشان است، یعنی موسیقی کلاسیک اروپایی یا به شکل عام تر موسیقی غربی، اول این که همان توضیح قبلی در این مورد هم صادق است، و دوم این که در خود غرب هم به موسیقی دوره ی کلاسیک اروپا موسیقی جهانی نمی گویند، بلکه می گویند موسیقی کلاسیک اروپا ( یا غرب)، و آن چیزی که موسیقی جهانی نامیده می شود موسیقی ملل مختلف دنیا با دیدگاه های مختلف است، که بسیاری از آن ها با موزیکولوژی غربی قابل توضیح نیستند و آن ها را در قالب اتنوموزیکولوژی بررسی می کنند، که لابد از دید نگارنده ی این مطلب تماماً غیر علمی هستند. از قضا موسیقیدانان آن نوع موسیقی، استقلال فکری و هنری ملل دیگر را به رسمیت می شناسند و هر چیزی را که با تئوری موسیقی آنها سازگار نباشد را غیر علمی و نامفهوم نمی دانند.  ضمناً اگر ردیف برای من یا شما نامفهوم است، هیچ ایرادی ندارد، چون ما علاوه بر ردیف بسیاری از مفاهیم فرهنگی و هنری دیگر را هم نمی شناسیم، چون نمی توان همه ی آن ها را به صورت ساندویچ و فست فود آماده کرد تا هر کسی بتواند بی زحمت آن ها را در دست بگیرد و به دندان بکشد. و هیچ نیازی هم نیست که آنچه با معیارهای ما سازگار نیست را یکسره رد کنیم و دور بریزیم، چرا که در این صورت ممکن است نگرش ما هم با معیارهای دیگرانی ناسازگار باشد و از دید آنها دور ریختنی محسوب شویم.  بد نیست که نویسنده ی وبلاگ با برهان های منطقی ای که در دیگر پست ها ی شان مطالب را تجزیه و تحلیل کرده اند، نشان می دادند که چرا در مطلب نویسنده ی حاضر، شجریان و دیدگاهش در مورد شهناز یا دیون باید به ردیف منضم شوند، و مثلاً من اگر از دیون خوشم نیامد باید شهناز و پاوروتی و ردیف و مشهد و شجریان ... را هم دور بریزم. مگر جلیل شهناز ردیف می دانسته یا می نواخته است؟ مگر جامعه ی موسیقی ایرانی ردیف را یکجا در شجریان متبلور می داند؟  لازمه ی نقد اشراف به موضوع است، و اشراف الزاماً با به کار بردن کلمه های قلمبه و اسامی خاص اروپایی و غیره سنجیده نمی شود. شما می توانید اشراف داشته باشید و بسیار بسیار ساده هم بنویسید. واقعیت این است که اگر شجریان از واگنر و بتهوون و چایکوفسکی هم نام می برد، نویسنده ی این مطلب قانع نمی شد و داستان به قوت خود باقی بود.  در واقع فرق شما با شجریان پرست ها در تفاوت جهت دیدگاه است، نه در شیوه ی نگاه، چرا که شما هم با همان بی منطقی شجریانی ها موضوع را می بینید، اما در جهت عکس آن ها. شما نقد نمی کنید، و غرض ورزی تان برای کسی که بیرون از شما و شجریانی ها ایستاده است، کاملاً هویدا است. چون غرض آمد هنر پوشیده شد صد حجاب از دل به سوی دیده شد متاسفانه چون فیلتر شکن نداشتم نتوانستم این مطلب را در وبلاگ نویسنده بگذارم، لطفاً شما که فضای مجازی را محیطی برای تبادل افکار می دانید، اگر زحمتی نیست نظر بنده را در وبلاگ ایشان منعکس کنید.  خدا نگهدارتان

نظر خواننده وبلاگ که خصوصی ارسال کرده بود و انتظار داشت چاپ بشه .

ببین ادمین اگه وجود دادی چاپ کن نظرمه اگه تو که دم از استدلال میزنی بچاپ ببین خیلی گشتی هیچی از استاد شجریان پیدا نکردی چون با نظام و حکومت مشکل خورده ادم بد شده خا ای بیچاره شجریان ۲۰ سال تلوزیون دعوت نشده شهرتش خودش بدست اورده مزد زحماتش بود ولی بودن خوانندگانی که با پاچه خواری کرسی صدا سیما رو گرفتن ما عادت داریم اوسطوره بکشیم تختی بکشیم تختی نسل ما شجریان ولی نمیذاریم بکشینش

 

جواب : 

عزیز آرامش خودت رو حفظ کن و به دور از عصبانیت ، دفاع کن از استاد شجریان

شجریان  بی همتاست . ادعایی بر مبنای انواع مغالطات

البته اگر باز حمله کنند و باز هم توهین کنند و بدون دلیل ادعای خود را تکرار کنند من باز هم نظراتشان را تایید می کنم چون به حرف خودم مطمئن هستم 

پیشنهاد می کنم دوستان طرفدار شجریان قبل از اینکه نظرشون رو راجع به مطالب بنویسند این صفحه رو بخونن چند مغلطه که دائماً بر علیه من انجام می دن ، در این صفحه توضیح داده شده ،

کاش به جای توهین و انواع قصه بافی ها توضیح بدن ، که چرا شجریان رو بی همتا می‌دونند و فکر می‌کنند که کسی دیگر مانند او نیست و فکر می‌کنند که بلاشک جز خوانندگان درجه یک تاریخ ایران هستش ؟

 

حملهٔ شخصی یا شخص‌ستیزی  (به لاتین: ad hominem) مغالطه‌ای است که در آن از بد بودنرفتار یا خصوصیات یک فرد، نتیجه گرفته می‌شود که ادّعایی که او مطرح کرده‌است نیز نادرست است.[۱]

 

مغالطه توسل به شخص را اگر به صورت منطقی بنویسیم چنین خواهد بود:

 

شخص الف گزارهٔ د را مطرح می‌کند.شخص الف شخصی با رفتار(ها)ی بد است.نتیجه گرفته می‌شود که د نادرست است.

در پشت این مغالطه، تصور خطایی نهفته است که بر اساس آن امکان ندارد یک عقیدۀ درست از سوی کسی که موقعیت اجتماعی، سیاسی یا علمی مناسبی ندارد یا انگیزه‌های بدی دارد، ارائه شود و برعکس امکان ندارد یک عقیدۀ نادرست و غیرمستدل از سوی یک شخصیت مهم که دارای موقعیت مناسب علمی است، ارائه شود.

 

مغالطه حملهٔ شخصی، فقط مربوط به ادّعاها و سخن‌ها نیست؛ بلکه در مورد رفتارها نیز به کار می‌رود:

 

الف ریشش را می‌تراشید.الف انسان بدی بود.تراشیدن ریش نادرست است.

 

ادامه

 

https://fa.m.wikipedia.org/wiki/حمله_شخصی

 

 

همچنین معتقد هستم که اگر حرف درستی زده بشود باید پذیرفت و برخلاف عقاید قبلی هم باشد بنابراین از انتشار مطالب و مغالطه آمیز ابا و ترس ندارم . 

آنان که لحن پاک تو انکار می کنند

"انان  که  لحن پاک توانکار  میکنند

 

خود را به چشم اهل خرد خوار میکنند

تنها  نه خاکیان که ملایک درآسمان

 

   با بانگ  ربنای  تو  افطار   میکنند"



بیاد دو سال پیش که دو بیتی بالا رو یه جا خوندم و به دوستم "تنهای کاشانی" ارسال کردم که  ايشونم جواب زیر رو سرود : 

آنان که رنگ  چهره چو  دیوار  میکنند     

     "پژواک" خودفراخور"روزگار"میکنند

مارا به مرده خوانی جمله زآواز"سنتی"   

       بی میل و بی علاقه و بی زار میکنند

خود را به وقت خواندن  آواز  اصفهان     

      شکل گدای قریه ی  قند،هار    میکنند

خودرا به ابتکار بسی  سازخنده   دار      

     منظور خنده  بر  سر    بازار میکنند

بهر   تسلیِ  غم   سهراب   یا       ندا      

      گوگوش  را    مخاطب   گفتار میکنند

از محضر عبادی  و  درخدمت  وثوق    

         برخاستند    و  آمد  و   رفتار  میکنند

جای    طبرزدی  که  ندارد   تریبونی         

     در انگلیس ،  با  سالومه دیدار میکنند

افرادی چون تورا،کسی چون صادق صبا    

     از بهر  دست خویش چو ابزار  میکنند

 برفحش شاهین نجفی هرکه بوده  گوش      

    اینک به روضه ی  تو سزاوا رمیکنند

آخر  ندانم  این همه  یاران  من    چرا؟      

    خودرابر این عجوبه  طرفدار  میکنند

 شايد دليل شهرت او این  بود   که   او     

      خودرا   بغيرذات خود اظهار  مي كنند

چون روزه گیرشدندهمه اهل فارسي وان     

   "تنها "   به ربناي  تو افطار مي كنند

کاش موسیقی ایرانی چندسال خسرو هم نداشت .

به عنوان یک آدم شکاک و کسی که دوست نداره خودش رو گول بزنه همیشه با خودم می گفتم که مسئله رو بیش از حد ساده نکنم و مقصر همه عقب افتادگی و تباهی که بر موسیقی ما رفته رو شجریان ندونم . به هر حال یک مجموعه عوامل بوده که به اینجا کار کشیده شده کار یعنیاگر شجریان هم باعث این سیاهی و تباهی باشه یک مجموعه عواملی باعث شده که شجریانو باندش (علیزاده و نوربخش و ...) بتونن این سایه سیاه جمود و خمودگی و تکرار رو بر موسیقی ایران بگسترن .

تا پریروزها یک بار دیگه داشتم با خودم فکر میکردم که با این که نزدیک بیست سال موسیقی پاپ کاملا ممنوع بود و کاملا سرکوب شده بود ، اما در اواسط دهه هفتاد که آزاد شد شاهد ظهور موسیقیدان های خوب و آثار متنوع و خلاقانه در موسیقی پاپ بودیم. حالا این که سلیقه افراد چه باشد داستان فرق داره ، اونجا بود که از خودم پرسیدم چرا موسیقی سنتی به این بدبختی و فلاکت بی چارگی کشیده شده و جز آهنگ های بی حس ، آوازهایی که فقط مناسب سرقبره چیزی نداره اونجا بود احساس کردم هیچ دلیلی نمیتونه داشته باشه جز سایه شوم و سیاه مافیای موسیقی به ریاست شجریان که سالها بر موسیقی سنتی بود و چه بسا اگر موسیقی ستی از جمله خوندن شجریان ممنوع شده بود و دوباره در دهه ۷۰ آزاد میشد خیلی بهتر از الان بود که هست.

چرا همه از انحطاط و تکرار موسیقی بعد انقلاب می گوید و می نالند؟

https://www.instagram.com/p/BuqIYkegO4T/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=1ub9jy9mx6t99

شجریان شکارچی درجه ۱

این این پیج مال یکی از مخاطبین وبلاگ است که لطف کرد و در بخش نظرات آدرس داد.

بد نیست سر بزنید و از ویدیو ها و صحبت ها لذت ببرید.

عنوان پیج هست  mafiya_mosighi

https://www.instagram.com/p/BsnEP2Dg8t5/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=15j7jzebcayx7

15j7jzebcayx7

 

 

 

استاد غارگو

از اونجاییکه استاد در بستر  هست وگویا بیماری شجریان رو به وخامت هست  ، دوست نداشتم پست تندی بذارم.

ولی سوریلند مجبورم کرد. انیمیشین جدیدش با اسم استاد غارگو (بی هنری که استاد شد) رو ببینید آدرس تلگرامش هست:

sooriland@

اگر نگیم صد درصد قصدش طعنه به شجریان بوده ، انگار بدش نمیومده مخاطبان منظورش رو شجریان تلقی کنند ، به دو قرینه ، یکی مرغ سحری که میخونه ، یکی خانه نشینی اساتید . صحبتی که ما بارها کردیم :شجریان در غیاب و خانه نشینی و کوچ اجباری مردان وزنان بزرگ موسیقی ، شجریان شد و الا یک خواننده ی دسته دو و سه باقی موند. 

نظر خواننده ی محترم و جواب وبلاگنویس

لبوم رنگهای متعالی!!!!!!!!! این دیگه چیه. زمان پیری شجریان رو آوردید با اوج کارهای افتخاری مقایسه میکنید؟
نظر کسایی رو هم درمورد افتخاری تحقیق کنید پس.
نظر آقای رجبی در سخنرانیشون هست تو نامه هایی که نوشتند هم هست
اهل فنی که از افتخاری تعریف کردند هم یه تعدادی مثل خودشن
مثلا میرعلینقی با اون کتاب مبتذلش اهل فن به حساب میاد ؟!؟!؟!
افتخار افتخاری بازخوانی ترانه های پریسا و ... هست نیست؟
شک ندارم که افتخاری صدای خوبی داره خیلی هم شفافه در ضمن به نظرم به خاطر اصفهانی بودنش و پریدن با تاج و دادبه و کسایی و کسانی که به شعر اهمیت میدادند سواد شعری خوبی هم داره. خیلی شعر حفظه شعر رو هم میفهمه. شک نیست درش. ولی شخصیت هنری مهمه. نوآوری نداره و درضمن اثرگذاری نداشته
شجریان همه اینا رو داره.
همه خطا میکنن افتخاری هم کار بد خونده اون آلبومی که نی عندلیبی توش هست رو ببین باباطاهر فکر کنم از کارهای بی کیفیت سیمابینا هم بدتر خونده
اگه قرار به مقایسه باشه بهترین کارهای شجریان با بهترین کارهای افتخاری باید مقایسه بشه
اگر قرار به نقل قول اساتید هست نظر بهترین اساتید در مورد هردوشون باید بیان بشه
یکی در حد رجبی یا مشکاتیان یا علیزاده یا کسایی(وقتی رفت رو سن و گفت من برای این آقا نی نمیزنم خودم تو سالن حضور داشتم!!) و نه یکی مثل میرعلینقی یا سه تا بچه مثل مختاباد و شیرازی و توحیدی!!!

 

[پاسخ:]

مبتذل بودن و سبک بودن آهنک های آلبوم رنگ های متعالی چه ربطی به سن داره؟ یعنی قبول داری اون آلبوم وحشتناکه؟و با کارهای در اوج افتخاری قابل مقایسه نیست؟شجریان صداش تاقبل اوج گیری بیماری از زمان اوج افتخاری قبراق تر بود مگر منظورت قوه ی عقلش باشه که بعلت کهولت سن ضعیف شده که چنین آهنگ های خونده
راجع به نظرات راجع به افتخاری هم صحبتت مغالطه است.نظرشجریان چی؟موسوی اهل فن نیست ؟ خوشدل نیست؟فقط هرکی چاپلوسی شجریان رو بکنه اهل فنه
مگه شجریان بازخوانی نداشته؟خوشدل رسما گفت بازخوانی آهنگ هام علاوه بر ضبط و تنظیم و شعر بهتر ، خواننده ی بهتری داشت.
من قول باصطلاح اساتید راجع به شجریان رو هم گذاشتم. چه نقد لطفی چه جواب و دفاع علیزاده و نامجو از شجریان
اما اگر قراربود فقط از شجریان و باند مافیایی که خواسته یا ناخواسته سایه ی سیاهی بر موسیقی بعد انقلاب انداختن ، به به و چه چه کنم ، وبلاگ راه نمینداختم چون بقدر کافی طرفدار متعصب وچاپلوس در فضای مجازی وجود داره.
راجع به آلبوم باباطاهرهم بایدگفت افتخاری انگار در اون آلبوم خواسته خودشو و سابقه موسیقیاییش و کلا موسیقی رو به سخره بگیره با اون طرز خوندن
کل حرف من تو وبلاگ همین بوده نباید با تعصب و نگاه سیاه-سفید به هنرمندان و دیگر آدمهای معروف نگاه کرد.
داستان سالنی که شماتوش حاضربودید رو نمیدونم.رجبی هم هرچی گفته ۱ نفره و معیار حق و باطل نیست.اما
کسایی و شهناز و تقریبا همه ی استاتیدبنام در قید حیاط موسیقی ایران با افتخاری همنوازی دارند.یارسما در آلبوم یا اجرای خصوصی.  نوآوری شجریان هم ازون حرفهاست

خودش پر حاشیه یه کنسرت گفت ازمن انتظار موآوری نداشته باشید.و ازنظر تنوع و نواوری هیچکس با افتخاری قتبا مقایسه نیست

بیان استاد

جسارتا این چی میگه .🤔😑

 

 

https://www.instagram.com/p/BigvHooFsB

نظر بازدید کننده ی محترم و جواب وبلاگنویس

نظر بازدید کننده ی وبلاگ وجواب وبلاگنویس


چو خواهی که نامت بود جاودان
مکن نام نیک بزرگان نهان

متأسفانه در فرهنگ ما این بدی وجود دارد که اگر خواستیم خودمان را مطرح کنیم یا فرد محبوبمان را معرفی و بزرگ کنیم حتما باید یک نفر را خرد کنیم و چون قدمان به قد فلانی نمی رسد فلانی را پایین بیاوریم تا هم قد ما شود به جای اینکه خودمان را بالا بکشیم
شما و بنده حق داریم نوعی موسیقی را دوست داشته باشیم ولی حق نداریم با توهین به دیگران با نام نقد کار خود را پیش ببریم
اینکه استاد شجریان در موسیقی یک اسطوره است جای بحث و خلاف ندارد و هنرمندان بزرگ این سرزمین بر آن صحه گذاشته اند و آنچه را شما دوست موسیقی ناشناس به عنوان ضعف ایشان می دانید (بداهه خوانی) اتفاقا نقطه قوت ایشان است در برابر افرادی که نمی توانند آواز بخوانند چه رسد به بداهه خوانی که ناچار به لب خوانی می شوند و جریان لنگه کفش ها در کنسرت رشت پیش می آید.
ایرادات استاد بزرگ تار محمدرضا لطفی به استاد شجریان که در یک پست نوشته اید نوعا دلیلش را اهل هنر می دانند ولی باز می بینیم استاد شجریان چقدر بلند منشانه اسم لطفی را می آورند و همیشه می گوید کارهای بزرگ را باید با لطفی انجام داد و ..
این اخلاق بزرگ استاد است که هیچگاه از اهل هنر بدگویی نکرده حتی به کسانی که به ایشان جفا کرده اند و نوعا هم دلیل جفاها حسادت به موقعیت هنری و مالی و محبوبیت استاد است.
اینجا مجال نوشتن بیشتر نیست

 

 

[پاسخ:]

 

دهم راه خوشبختیت را نشان
تعصب مورز ، همچو بس-دیگران

بزرگان چنان من -و-تو آدمند
همه ضعف و قوت ، به بیش و کمند

 

هرآنکس که پیش تو اسطوره است

پراز ضعف وقوت همه جوره است

 

تعصب فساد آورد در برت
تقدس میفزا تو بر رهبرت

زنامش اگر زایل-حقی شود
از آن به بی عیب تلقی شود

حقیقت ، ستایش ندارد نیاز
به کلی-گویی رو بیارید.باز👹

جای خالی استاد

http://dl.irmp3.ir/data/song/Mohammad_Reza_Shajarian-Zabaneh_Atash-(WWW.IRMP3.IR).mp3

زبان آتش(تفنگت را زمین بگذار)

جای استاد بین مردم خالیه

مردی که همیشه بین مردم بود بامردم بود از مردم بود

و خواهد ماند.

 

واکنش پیرنیاکان به انتقادات گلپا بر علیه شجریان

علی اکبر گلپا علیه شجریان/ عکس

فرهنگ > موسیقی - سخنان تند علی‌اکبر گلپایگانی درباره محمدرضا شجریان و ابتهاج با واکنش تند داریوش پیرنیاکان روبه‌رو شد.

 

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، داریوش پیرنیاکان در پاسخ به مصاحبه علی اکبر گلپایگانی با یکی از روزنامه های کشور درباره محمدرضا شجریان در اینستاگرام مطلبی را منتشر کرد.

پیرنیاکان دراین باره نوشت: «اخیراً یکی از خوانندگان پیشکسوت رادیو در مصاحبه با روزنامه قانون و همچنین در مصاحبه صوتی با یکی از رسانه های برون مرزی موضوعاتی رو در باره استاد شجریان و سه تن از استادان عرصه شعر و موسیقی مطرح کرده اند که جای تامل دارد بنده در این اندک مقال نمی خواهم پیشینه این خواننده رو باز کنم که مصداق شعر : چون پرده بر افتد نه تومانی. لذا توصیه می کنم چنانچه سی و هشت سال سکوت کرده بهتر است جهت پا بر جا ماندن احترامی که به خاطر آوازهایی که در ابتدای فعالیت هنری در رادیو اجرا کرده اند جامعه هنری برای ایشان قائل است باز هم سکوت کنند.»

 

جواب نامجو به انتقادات گلپا بر علیه شجریان

در پی انتشار مطلب گلپا، شجریان و مصاحبه‌ای که خبرساز شد درباره گفتگوی اکبر گلپایگانی با روزنامه قانون و انتقاد شدیدش از محمدرضا شجریان، محسن نامجو، خواننده، نوازنده و آهنگساز ایرانی این یادداشت را برای سایت بی‌بی‌سی فارسی نوشته که همزمان با تولد ۷۷ سالگی محمدرضا شجریان منتشر می‌شود:

استاد علی اکبر گلپایگانی، در ادامه رسم جدید و اسف‌بار چغلی کردن استادان و هنرمندان از هم، سعی کرده است تا زیرآب استاد شجریان را بزند. آن‌هم کسی که دیگر فقط موزیسین نیست، بلکه نامش به لوحه تاریخ اجتماعی معاصرایران الصاق شده است.

استاد دیگرمان، محمد رضا لطفی هم، چند ماه قبل از فوتش درمصاحبه ای همین مضمون را راجع به شجریان به کار برد که (نقل به مضمون): "این جمهوری اسلامی، اگر برای دیگران آب نداشته، برای تو که نان داشته است. پس چرا ادای اپوزیسیون را در می آوری؟ و..." که ای کاش این حرف ها را نمی گفت.

البته هیچ کس این صلاحیت را ندارد که از انگیزه درونی این استادان پرده بردارد تا معلوم شود، چه چیز باعث می شود که بعد از هفتاد سال، عنان اختیار از کف بدهند و حرمت هم را بشکنند و موجب کف زدن عده ای و فحش دادن برخی دیگر شوند. اما نگارنده می خواهد در فرصت بسیار محدود این نوشته، تا اندازه ای با نگره هردو گروه موافقان و مخالفان هم داستان شود.

۱- روش تحلیل بسیاری از ما ایرانیان، بر استنتاج خطی و مرزبندی یا خط کشی بین سیاه و سفید یا درست و نادرست استوار است و نتیجه گیری هایمان هم غالبا از همین منطق ناشی می شود که گزاره "الف" اگر با " ب" همسان نباشد، بلاتردید نقطه مقابل آن است. این همان منطق "خودی" و " غیر خودی " کردن صاحبان قدرت است که به نظام داوری ما زیردستان هم، عمیقا رخنه کرده. هنرمندان و فرهنگیان، از نظر ما یا بر حکومت‌اند یا با حکومت. یا "اسماعیل خویی" می شوند یا "علی معلم دامغانی"، یا "داریوش اقبالی" اند یا "علیرضا افتخاری"، یا "بهمن محصص" یا " ناصر پلنگی" و ...

بی آنکه توجه کنیم ، ما این تقسیم بندی را ساده می کنیم تا از پیچیدگی بگریزیم. تا فورا به نتیجه برسیم وحقیقت را همچون گلوله ای به سوی مخاطب مان شلیک کنیم. طبقه بندی ساده، به انسان احساس لذت بخش ــ اما کاذب ــ فهم و تحلیل مسائل را می دهد. اما بسیاری از هنرمندان در تقسیم بندی ما، گلپایگانی و دیگران، جا نمی گیرند. نمونه اش، خود شجریان است.

او البته بیشتر از هم دوره‌ای هایش، از مواهب شرایط سیاسی جدید بعد از انقلاب ۵۷ بهرمند شده که این، هم نتیجه هوش و غریزه شخصی وی در امر بالا بردن و حفظ حیثیت هنری یا حرفه ایش بوده و هم ناشی از چاشنی شانس که شرایط چند سال اول انقلاب، موسیقی تخصصی وی را بی رقیب باقی گذاشته بود. در نتیجه، در حالی که اغلب خوانندگان قبل از انقلاب خانه نشین و فراری بوده اند، او موفق به تأسیس یکی از اولین شرکت های انتشار آلبوم ( دل آواز)، می شود و چند آلبوم خودش را طی چند سال روانه بازار پخش می کند. در زمانه ای که هیچ رقیب جدی برای فروش در آن بازار نیست. یا در شرایطی که، "پرویز یاحقی" ها در شرایط معیشتی اسف‌بار، مردن را انتظار می کشند. در چنین شرایطی الست که سه شب کنسرت شجریان در تالار وحدت در سال ۶۷، خیابان حافظ را بند می آورد.

اما از سوی دیگر، در سال ۸۸ با اعلام به موقع ، حمایت از جنبشی اعتراضی، و خواندن یک ترانه، در مرکز توجه منتقدان حکومت قرار می گیرد که کنسرت هایش را تماما پر می کنند و بیشترین سود را از جنبشی می برد که رهبرش، هنوز که هنوز است در حبس خانگی است.

با همه این وقایع ، کیست که بتواند به شجریان انگ "باحکومت بودن " بزند و به او نخندیم؟ لازم به گفتن نیست که وقوع انقلاب و یا ممانعت از آن نه در اراده شجریان بوده و نه در اراده هیچ کس دیگر. از طرفی، اکبر گلپایگانی هم در شرایط قبل از انقلاب که امثال خوانساری و اصغر بهاری و بسیاری از اساتید دیگر با حقوق اندک اداره فرهنگ و هنر سر می کردند و سهمشان در برنامه های تلویزیون، کنسرت آخر شب پنجشنبه ها بود، با برخی ازهمالان یا همانندانش، دیگر راه آن اساتید را ادامه ندادند. در نتیجه، نه تنها از برنامه و شوهای پربیننده موسیقی در رادیو و تلویزیون سهم قابل توجهی داشتند، بلکه تقریبا هر شب در سالن های مختلف آواز می خواندند.

شرایط که عوض شد و موسیقی عامه پسند که در محاق رفت، امثال گلپایگانی، طبعا بیشتر از دیگران متضرر شدند. آیا امروز منصفانه است که که گلپایگانی را همدست یا نان خور حکومت شاه بدانیم؟ از آن گذشته در همین دوران جمهوری اسلامی هم ایشان فرصت یافتند تا هم آلبوم جدید منتشر کنند و هم بخشی از آلبوم های قبلی را بازنشر کنند، ولی سلیقه زمانه عوض شده بود و سکه موسیقی ایشان رونق نداشت.

آیا عدم استقبال از کارهای ایشان به اندازه کارهای شجریان و ناظری هم به دلیل همدستی آن دو نفر با حکومت بوده است؟ آیا با توجه به این امر، ایشان هنوز معتقدند که جوان‌هاو زمانه آینده از ایشان بهتر از شجریان یاد خواهد کرد؟

۲ - آنچه اول از همه در تحلیل های اینچنینی هنرمندان، از دست می رود، توجه به قدرت و استعداد هنری آنهاست. تلویحا می پذیریم که شرایط قبل از انقلاب، جایی برای مطرح شدن شجریان و ناظری، در برابر گلپا و ایرج نمی‌گذاشت، و آن دو شانس آوردند که انقلاب شد و معروف شدند. اما فراموش می کنیم که اهمیت این دو ، فقط در این نیست که برای اولین بار در تاریخ معاصر، باکمک دوستان آهنگسازشان، موسیقی بزمی گلپا را به موسیقی متن یک انقلاب میلیونی تبدیل کردند، و همان ردیف موسیقی سنتی که انسان را به نشستن و فکر راجع به پیری و "موی سپید رو توی آینه دیدن" دعوت می کرد را، به واکنش به کشتار ۱۷ شهریور فراخواندند.

اهمیت اصلیشان حتی در این نیست، که سازنده آهنگ حرکت زمانه ای شدند که حافظ و مولوی را به جای " معینی کرمانشاهی" به خانه های ما آورد. اهمیت بیشتر آن دو (و به ویژه شجریان) در این بود که استاندارد آواز ایرانی را نسبت به "عبدالوهاب شهیدی" و "بنان" و ... چند پله بالاتر بردند.

بیشتر موزیسین های سنتی نسل بنده و بعد از من، بر شانه های شجریان و مشکاتیان و علیزاده ایستاده اند تا گلپا و دیگر مشاهیر دوره شاه. درست است که گلپایگانی، رفیق توده ای نداشت و بر موج قدرت سوار نشد و روزگار جدید با او به اندازه شجریان مهربان نبود، اما به عنوان موزیسین عرض می کنم که هیچ وقت تکنیک خواندن "بیداد و همایون" یا نت بالای تصنیف "صبح است ساقیا"ی شجریان هم، در توان حنجره اش نبود و نیست. اگر به فرض، فرصت خواندن دعای افطار در حکومت مذهبی "ضدهنر" جدید، به گلپا داده می شد، شکی نیست که از آن چیزی در حد "ربنا " بیرون نمی آمد.

طبیعی است که نابلدان یک هنر، هنرمندش را با هر معیاری قضاوت می کنند، جزبا میزان هنر. اما فراموش می‌کنیم هرکه جلوی ظلم ایستاده یا با آن همراه نشده یا از مواهبش بهره برده، لزوما هنرمند بهتری نیست و برساختن چنین نسبتی بین هنر و امور دیگر، همان ساده کردن است برای گریختن از استثنائات و تناقض ها، که متأسفانه رواج دارد. چرا که در هردو حیطه هنرمندان حکومتی و هنرمندان مخالف، سطوح دانش و استعداد مختلفی داریم که باید بتوانیم مرام سیاسی یا شم اقتصادیشان را از قریحه و توانشان جداگانه قضاوت کنیم.

"حسین منزوی" و "علی معلم" که قرابتی با حکومت داشتند، شاعران بهتری بودند یا فلان شاعر ساکن فیلادلفیا که فحش هایش به "آخوندها" را در مجله ی فارسی زبان شهرشان چاپ می کند؟ آیا فیلم "ماجرای نیمروز" که با بودجه و سفارش وزارت اطلاعات، به جعل وقایع سال ۶۰ پرداخته، استعداد و دانش سینمایی کارگردانش را بهتر می رساند یا مشق های "جعفر پناهی " آزادی خواه که معمولا آنقدر شخصیت سینمایی اش، با رنگ و لعاب سیاست آمیخته که فراموش می کنیم سینماگر درجه یکی نیست.

درست است که شرایط زندگی تحمیل شده به من نگارنده ، به مثال های دومی نزدیکتر است، اما باید بتوانم کار هنر را به رأیی جداگانه برکشم و بپذیرم که در میان هنرمندان ــ حتی ــ مزدور هم آدم با قریحه و دانش بسیار است. ماجرای قضاوت درباره ی گلپای قدر ندیده و شجریان بر صدر نشسته هم همین باید باشد.

۳ -از همه اینها هم که بگذریم، واقعیت چموشی همیشه در حال چشمک زدن و اعلان حضور است که: در این دریای بی کران هنر، غیر از سن و دوره و استعداد و تلاش و دانش و وضعیت سیاسی و جغرافیا، در رسیدن به آسایش و به ساحل امن که ــ با اغماض ــ به توجه دیدن و کسب شهرت و پول واعتبار تعبیر می شود، "شانس " هم هر از گاهی نقش مهمی دارد که متأسفانه ، وقایع هنری را تلخ و گاه طنز آمیز می کند. مثلا اینکه فلان آلبوم، بعد از سال ها زحمت، با عوض شدن فلان مدیر از فلان وزارت، مسکوت می ماند. یا یکی از مهمترین و بی حاشیه ترین خوانندگان مهاجر بعد از انقلاب ، "حبیب محبیان"، در زمانی دلش برای وطن تنگ می شود که مغرض ترین و بی دانش ترین افراد، مسئولیت فرهنگی دارند؛ در نتیجه آرزوی کارکردنش در ایران، نامراد می ماند یا بدشانسی و مصیبت بزرگتر برای همه ی ما، که قلب آن نازنین، زودتر از انتظار از کار می افتد. چه فراوان‌اند مثال هایی که در این زمینه دیده ایم، و توضیحی جز خوش شانسی یا بدشانسی ندارند.

چرا ماجرای گلپا و شجریان را از این زاویه هم نبینیم؟ اگر"جمشید مشایخی" و "گلپا"، این واقعیت که استعداد و حفظ حیثیت هنری شان، به خوبی "عزت الله انتظامی" و "شجریان" نبوده را قبول نکنند، می توانیم آنها را به عنصر شانس توجه دهیم. مثل بسیاری از همدوره های من در موسیقی زیر زمینی که بعد از مهاجرت ، شاهد آن هستند که مقلدان بی خطر آنها در داخل، با فلان آدم با نفوذ قرارداد های خوب می بندند و دست چندم همان موسیقی هایی که ما به خاطرش بی مهری دیدیم، حالا سالن های چند هزار نفری را پر می کنند. پس قضاوت ساده شان این است که آن داخلی ها مزدورند ، و هم از توبره حکومت می خورند و هم از آخور هنر دگراندیش. جواب من اما به آنها این است که ما فقط بدشانس بوده ایم که هنگام تقسیم ارث حاضر نبوده ایم. آنها ممکن است موزیسین‌ های خلاقی نباشند و مارا تقلید کنند ، اما قطعا مزدور نیستند. خوش شانس اند.

https://www.google.com/amp/s/www.bbc.com/persian/amp/arts-41373837

 

 

 

مصاحبه ی استاد گلپایگانی و انتقاد علیه استاد شجریان

حمله تند گلپا به شجریان
شجریان که در دهه شصت در موسیقی ایران برای خود امپراتوری ایجاد کرده بود، چرا اکنون معترض شده است؟
 
علی اکبر گلپایگانی و شجریان حمله تند گلپا به شجریان
 

به گزارش جام نیوز، علی اکبر گلپایگانی در مصاحبه ای با روزنامه قانون جملات تندی علیه استاد شجریان و هوشنگ ابتهاج بر زبان آورد.

بخشی از این اظهارات را در ادامه می خوانید: آقای شجریان که در دهه شصت در موسیقی ایران برای خود امپراتوری ایجاد کرده بود، چرا اکنون معترض شده است؟ مگر نه آنکه وقتی که من در دهه ‌شصت خانه‌نشین بودم، او برای خود یکه‌تازی می‌کرد. من که هیچ‌گاه از مواهب قدرت بهره‌مند نبوده‌ام. آن‌ها و طرفداران‌شان نباید این نقد را به من کنند، زیرا اگر قرار به حرف‌زدن باشد، شرمنده خواهند شد

*شجریان گل‌های جاویدان را به عمر خود ندیده است، او در گل‌های رنگارنگ می‌خواند و بعد هم با آقای ابتهاج توده‌ای روی هم ریختند و در جشن هنر شیراز مشغول به فعالیت شدند.
آن‌ها راهی را انتخاب کردند که مسئولیت دنیوی و اخروی آن‌راه با خودشان است. تنها وظیفه‌ای که من دارم این است که به جوانان بگویم از راه آن‌ها دوری و راه امثال تجویدی و خالقی را طی کنند.

*جوانان ما باید به جای الگو قرار دادن اشخاصی مثل لطفی و علیزاده بروند پرویز یاحقی، جلیل شهناز و حسن کسایی را الگو قرار دهند، اما حواس‌شان باشد که باز هم از ایشان تقلید نکنند و خودشان باشند.

*آقای ابتهاج یک توده‌ای تمام‌عیار بود و بعدها تغییر ایدئولوژی داد و حزب‌اللهی شد و دوباره رویه‌اش را عوض کرد و چندی بعد از کشور رفت. این منش، همان روحیه‌ای است که باعث جدایی ابتهاج، لطفی و شجریان از برنامه گل‌ها شد

*بر مردم واضح است که در طول این سالها به ‌خصوص در دهه‌شصت، این آقایان چه کردند. هرکسی می‌آمد که کار موسیقی انجام دهد، همین‌ها چوب لای چرخش می‌گذاشتند و نمی‌گذاشتند که مکتب‌های موسیقی ادامه پیدا کند، زیرا می‌خواستند همه مقلد خودشان باشند. اکنون که مقابل شما نشسته‌ام با افتخار می‌گویم مکتب گلپا، ادیب و تاج ادامه خواهد داشت، اما تردید دارم که آن‌ها در یاد مردم بمانند.

*آیا همه منتقدان من مطمئن‌اند که در طول سال‌های پس از انقلاب برای ذات هنر تلاش کرده‌اند؟ من اگر برای شاه خواندم، برای امیرالمونین(ع) نیز خواندم. پس اینکه می‌گویند گلپا درباری بود، سخن درستی نیست. بهتر است بگویند گلپا سیاسی نبود

*کسی نمی‌تواند «خسرو و شیرین» من را بازخوانی کند، زیرا وقتی با جلیل شهناز آن را کار کردیم،‌ موقع خواندن آن از تحریری استفاده کردم که همه حیرت‌زده شدند. حالا اگر کسی بخواهد آن تحریر را تقلید کند، سرخورده می‌شود. هرکسی باید مانند خودش بخواند. بعضی از مدعیان امروزی حتی نمی‌توانند دستگاه راست‌پنج‌گاه را به‌طورکامل اجرا کنند. تنها دعایی که می‌توانم در حق این دوستان داشته باشم، این است که خدا شفای‌شان دهد.

 منبع:جم نیوز

روزنامه ی قانون

استادمحمد رضاشجریان استادمسلم چیست؟

تلویزیون فارسی بی بی سی مستندی بنام شجریان پژواک روزگار ساخت و چند بار پخش کرد. در حاشیه موضوع اصلی این مستند، صادق صبا از شجریان سوال کرد چه نوع موسیقی دیگری را گوش می کند؟ پیدا بود این سوال خیلی حساب شده نیست و شجریان هم جواب از پیش آماده ای برای آن نداشت. جواب به گمان من فی البداهه ولی بسیار درخور توجه بود. او گفت سلین دیون، خولیو و پس از کمی مکث، پاواروتی را بعضا گوش می کنم. بلافاصله تاکید کرد، معمولا تار شهناز گوش می دهد و البته تمایلی به شنیدن صدای خود ندارد.
سلین دیون ستاره پاپی است که درخشیده و شاید هم دوران او تمام شده باشد. او حتی نماینده تمام عیار موسیقی پاپ و راک غربی هم نیست. خواننده خوش صدا و معروفی است که ماندگارترین آهنگهای او را ژان ژاک گلدمن، آهنگساز و خواننده فرانسوی ساخته است. شجریان با تاکید نام خولیو را می برد، معلوم نیست خولیو نماینده چه نوع موسیقی برای اوست. اگر مثلا از پنک فلوید نام می برد، می شد حدس زد تحولات موسیقی جدید راک غربی را زیر نظر دارد و دنبال می کند. جالب است که حتی یک نام نیز از موسیقی عربی و ترک و هند و شرق دور هم به زبان نیاورد. نام درخور توجهی که گفت و به نوع هنر او نیز مرتبط است، پاواروتی بود. آن هم حکایتی دارد. پاواروتی به مدد تکنولوژی و مشارکت در کنسرتهائی با ستارگان پاپ، حتی در دورافتاده ترین نقاط کشور نیز برای دوستداران موسیقی شناخته شده است. اگر استاد نام کریس دی برگ و آندره بوچلی را هم به لیست اضافه می کردند جمع بزرگان دست می شد. به عبارت صریح و بهتر، استاد پرآوازه موسیقی سنتی ایران، همان قدر موسیقی جهان را می شناسد و گوش می دهد که یک شهروند معمولی ایرانی. از اقیانوس بی کران موسیقی کلاسیک غرب حتی اسم یک نفر را هم نمی آورد، شاید هم اصلا گوش نداده باشد. یعنی جناب استاد به بتهوون و باخ و واگنر و راول و ویوالدی و چایکوفسکی و استراوینسکی و اشتراوس و راخمانینوف و شوستاکویچ و دهها غول موسیقی جهان اصلا نیازی ندارد. و مدام تار و کمانچه و ردیف نوازی شهناز گوش می دهد. کسی که موسیقی را در تار شهناز خلاصه کند، کارش به بیداد و دستان منتهی نمی شود. اشکال و نکته همینجاست.
مرحوم حاج قربان سلیمانی دوتار نواز مشهور، گنجینه ای بود که در ایام پیری توسط دیگران کشف شد. ایشان که نماینده تمام عیار موسیقی بخشی های خراسان بود، حتی در ابتدا تمایلی به شرکت در گروه نوازی با بزرگان موسیقی ایران نیز نداشته است. او یک بخشی را به تنهائی یک ارکستر کامل می پنداشت و می گفت بخشی واقعی چیزی کم ندارد، با صدای خود و دو تار، سازش قادر است همه کاری انجام دهد. بعبارت دیگر حاج قربان سلیمانی هم خود را بی نیاز از هر نوع موسیقی دیگر می دید. بر او حرجی نیست، اما بدیهی است که پانصد سال دیگر نیز، آن نوع نگرش، به اثری مثل شب سکوت کویر، منجر نمی شد.
من مشکل پایان ناپذیری با موسیقی سنتی مبتنی بر ردیف دارم و با هر کس که اهل فن هست مطرح می کنم محترمانه و با صراحت یک جواب می شنوم "موسیقی شناس نه ای جان من خطا اینجاست". پیش درآمد و درآمد و دل ای دل ای طولانی، مالیات و عوارض کمرشکن و حوصله بری است که باید در این نوع موسیقی تحمل شود، تا شاید لذتی حاصل آید. برای درک موسیقی کلاسیک غرب هم باید ذوق پرورش یافته ای داشت اما برای موسیقی ای که سینه به سینه منتقل شده است هم باید یک دوره آموزش و درک کامل ردیف میرزا عبدالله را گذراند تا توان درک و لذت از آن را پیدا کرد؟ نگرش مشابه شجریان و حاج قربان سلیمانی به موسیقی دیگران نکته در خور توجهی باید داشته باشد. این مصاحبه و آن پاسخ بذر تردید بیشتری بر این مشکل پاشید که نکند عده ای خود را در دام گوشه ها و ردیف ها اسیر کرده اند و بی جهت این موسیقی را این همه بزرگ جلوه می دهند. تمام این ردیف در چند ساعت نواخته و حوصله شنونده را سر برده و به پایان می رسد. عده ای حتی آن را مشابه و هماورد موسیقی کلاسیک غرب می دانند. شجریان هم نام و شهرت خود را نه مدیون استادی موسیقی ردیف، بلکه مدیون آثاری است که در آن مشارکت داشته است.
آثاری ماندگاری که شجریان در آنها شرکت داشته است گرچه در زمینه سنتی است، اما شنونده عادی و کمی با ذوق هم در آن چیز جدیدی فراتر از ردیف تکراری احساس می کند. فکر آدمهای باسوادی که موسیقی علمی و جهانی را می شناسند کاملا در آنها هویداست. بلا استثناء در تمام این آثار نامی بزرگ و شاید بزرگتر از خود او هم حضور دارند. اما بخش اعظم افتخار به شجریان رسیده است. بیداد، آستان جانان، دستان، مشخصا کار آهنگسازی به نام پرویز مشکاتیان است. اهل موسیقی بیداد را یک نقطه عطف در تاریخ موسیقی ایران می دانند. حضور استادان بزرگی چون لطفی و مرحوم بیگجه خانی کاملا در این اثر مشهود است. زمینه این اثر سنتی است ولی تاثیر موسیقدان باسواد و درس خوانده آن را به اثری در حد شعر کلاسیک فارسی تبدیل کرده است که برای خاص و عام جذاب است. شب سکوت کویر زمینه محلی دارد اما آهنگسازی کیهان کلهر آن را تبدیل به شاهکاری فراموش نشدنی کرده است. بیداد را کار شجریان دانستن ظلم بزرگی به مرحوم مشکاتیان است و شاید همین توجهات بی جا باعث شد آن بزرگان از او رویگردان شوند. مشکاتیان پس از شکرآب شدن رابطه با شجریان سعی کرد آثاری را با ایرج بسطامی اجرا کند، بدیهی است که جای صدای شجریان را نمی توانست پر کند. کمبود خواننده تمام عیار آواز ایرانی، عرصه را انحصاری کرده است. زنان یعنی نصف جمعیت کشور از تک خوانی محروم هستند. اگر آواز و موسیقی در این کشور گسترش می یافت قطعا استعدادهای جدیدی مثل قمرالملوک وزیری امکان ظهور داشت. استادان و آهنگسازان واقعی موسیقی هم مجبور نبودند تمام کارهایشان را با یک نفر اجرا کنند. بزرگ شدن فقط یک نفر و دیده نشدن بقیه، ضایعه بزرگتری هم داشت، خیلی زود تولید آثار ماندگار به بن بست خورد. اکنون نوبت رندان مست است با آن سازهائی که عمرشان بیشتر از حیات شجریان نخواهد بود.
هیچ اثر ماندگاری از شجریان پیدا نمی کنید که نام بزرگانی مثل حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، کیهان کلهر، لطفی، در کنار آن نباشد. اما افتخار تمام آنها تقریبا یک جا نصیب شجریان شده است. بعبارت دیگر شجریان بیش از آنکه نابغه موسیقی باشد، نابغه استفاده از فرصتی است که عملا یکه تازی این میدان نصیب او کرده است. هر وقت کف گیر او به ته دیگ می خورد با کلهر و علیزاده کنسرتی برگزار می کند. او حتی چند سال گذشته و احتمالا برای مصرف داخلی گروه جدید التاسیس از مردم خواست، نگویند شجریان، بگویند گروه علیزاده، کلهر، همایون و شجریان. یعنی ببینید رفقا، با اینکه من تاکید می کنم، ولی ملت هنر پرور ول کن نیستند. قدرت آفرینش واقعی شجریان در کمال پختگی او همین رندان مست است. سازهای جدید که هرگز فراگیر نخواهد شد، پس از مستند اخیر و مصاحبه اختصاصی، به لوگوی بی بی سی فارسی هم راه یافت.
مرحوم اخوان ثالث که به فارس بودن خود تفاخر می کرد جز فارسی زبانی بلد نبود و هیچ ارتباط مستقیی با شعر جهان نمی توانست پیدا کند. به قول بزرگی در دنیای کوچک خود جهان بینی اش را شخصا سرهم بندی می کرد. امروزه حتی برای شناخت اسلام و دنیای اسلام هم دانستن انگلیسی ضروری است، فهم شعر جدید که جای خود دارد. شجریان در مقایسه با همشهری خود این شانس را دارد که زبان موسیقی، جهانی است و ضرورت زیادی به یاد گرفتن آلمانی و انگلیسی نیست اما او از همان نعمت گوش دادن نیز بی بهره مانده، اما همچنان استاد مسلم تلقی می شود. او مانند دانشجویان علوم دینی نه تنها مدام در متون قدیم دنبال کشف جدید می گردد و تار شهناز گوش می دهد، بلکه ظاهرا بی نیاز از موسیقی جهانی است و مانند اخوان ثالث شخصا تئوریها و سازهای خود را سرهم بندی می کند. عربها بقدری ویولن را عربی کرده اند که به نظر می رسد از اول سازی عربی بوده است. ویولن پرویز یاحقی کاملا ایرانی بود. آنوقت استاد مسلم بنا دارد چرخ را از اول اختراع کند. در کشوری که زبان آن هیچ محلی از اعراب در معادلات بین المللی نداشته باشد، باید به دیپلمات بودن وزیر خارجه اش که انگلیسی بلد نیست شک کرد. با این همه باسواد و تحصیل کرده، استادی که از موسیقی جهانی هیچ نداند، دست کمی از همان دیپلمات ندارد.
شجریان شناسنامه موسیقی سنتی ایرانی است. علاوه بر مردم که صدای او را دوست دارند، تقریبا تمام اهل فن در مسلم بودن استادی ایشان توافق دارند. آثار ماندگاری که او در آنها شرکت دارد کار دیگران است، پس باید تمام هنر او در آواز باشد، آواز هم که همه موسیقی نیست. اگر دقیق تر سوال شود، خواهند گفت او استاد مسلم آواز مبتنی بر ردیف ایرانی است. تمام گوشه ها و شعبه های آن را به نحو احس می شناسد. ردیف نیز تعریفی دارد که فقط اهل فن از آن سر در می آورند.
برداشت یک علاقه مند به موسیقی از ردیف چیزی بیش از جمع آوری و مرتب کردن آوازها، ملودیها، و گوشه ها نیست، که در چند ساعت نواخته و تمام می شود. به نظر می رسد طرفداران این موسیقی بیش از حد خود را در چم و خم آن غرق کرده اند و دست و پایشان را بسته اند.
حال که اخوان ثالث یکی از بزرگترین شعرای معاصر کشور شخصا جهان بینی اش را سرهم بندی می کرد. و کسی که فقط صدای خوب دارد و استاد ردیف است، از جهان هم خولیو و سلین دیون را می شناسد، ساز جدید هم می سازد و لابد روشهای آموزش آن را هم خود شخصا منتشرخواهد کرد، به شناسنامه موسیقی کشور تبدیل شده است، اجازه بدهید نه یک تعریف ایجابی که کار اهل فن هست، بلکه یک تعریف سلبی هم از موسیقی سنتی ردیف ارائه دهیم. تا کار افرادی مثل من به سامان برسد که سالهاست سعی می کنند بفهمند با وجود علیزاده و مشکاتیان و کلهر و سازندگان و آفریندگان دیگر، چرا همه یک صدا می گویند شجریان؟.
 

 

تعریف ردیف: نوعی موسیقی است که برای استاد مسلم شدن در آن، هیچ نیازی به شناخت موسیقی جهانی و علمی وجود ندارد.
 
 
 منبع:
 
 
-

نظر بازدید کننده ی محترم وجواب وبلاگنویس

محمدرضا شجریان در صحنه ی اجرا روی زمین می نشیند و با لباس سنتی و در فضای صوفیانه از زهد و عرفان و عدم دنیا طلبی می خواند و این مردم نادان را آگاه می کند سپس از صحنه خارج شده سوار ماشین تویوتای چند صد میلیونی خود شده کنار همسر 26سال جوانتر از خود می نشیند و از اینکه با پسر خود باجناق شده عمیقا احساس خوشبختی می کند.
موهای خود را رنگ میکند صبحانه را در فرانسه می خورد وگشت گذارش را در انگلیس پیگیری می کند فرزندش در کانادا به دنیا می آید و در هنگام بیماری هم برای معالجه به آمریکا میرود تا راهی باشد برای اثبات مفهوم شعرها و باور خود به همگان.
و البته که التزام تمام این ها پول منو توست و کنسرت و دستگاه شور و همایون پس جانم فدای ایران..
با بزرگان و سیاسیون نشست و برخاست دارد و البته که جایزه و تقدیرنامه ها و مناسبات را هم با افتخار دریافت میکند و در اوج مسائل هم یک متلک بچه گانه به چند نفر می اندازد و اوج همراهی خود با مردم را ثابت می کند .
این هنرمند و بزرگان ایران در طول 40 سال با این سطح تضاد و تزویر و صحنه سازی و ما از این چنین افراد حمایت و تمجید می کنیم پس چه امید به تغییر و تصحیح این فرهنگ و خاک ؟ قضاوت با شما

 

 

جواب وبلاگنویس:

-امورشخصی دیگران ، تاحدزیادی بخودشون مربوطه

-ایشون درایت داشتند و تدبیر و تونستند از صداشون پول دربیارن

دیگران نداشتند.ضمن این که پدرایشون جزء ملاکان مشهدبودند

-نکته ی بعد اینه که ایشون نه ادعای ساده زیستی کرده .نه غرب ستیزی

کسانی بایدبابت مراجعه به انگلیس برا  درمان بواسیرشون یا درمان نازایی فرزندانشون جواب پس بدن که میگن غرب بده ،اهه

اگرانحصاربازارخودروشکسته بشه بسیاری افراد دیگه خواهندتوانست پرادوبخرند.

 

هدف وبلاگ شکستن تقدس شجریانه .نه الزاما بدنشان دادن و ثابت کردن بدی های داشته یا نداشته ی ایشان

-کسی هم پول کنسرت را به زور وبدون اجازه از مردم نمیگیره.نظیرآنچه از مردم برای یمن و ... گرفته میشه

-عدم دنیاطلبی افیون توده هاست.هرکس ازش دم بزنه

-ایشون بابزرگان و سیاسیون نشست وبرخاست نداره

وافتخار واعتبارش مخالفت باسیاسیون بوده

ایشون خودش شخصیت سیاسیه بزرگیه ، و این بوده که به شخصیت هنریش که در حد متوسط بوده بزرگی بخشیده.مام با فراموش کردن ونادیده گرفتن  این نکته مخالفیم

نه با اصل داستان که فرزند-زمان-بودن و با-توده ی مردم-بودنشونه

نقد شجریان از زبان ذوالفنون

 


نقد شجریان از زبان ذوالفنون

چند وقت پیش مطلبی را در حاشیه صحبت های استاد شجریان در مصاحبه با بي بي سي نوشتم که متاسفانه در هنگام به روز کردن وبلاگ به دلایلی پاک شد...خلاصه بحثم این بود که اولا با حفظ جایگاه استاد شجریان نباید ایشان را خط کشی برای سنجش همه فعالان به خصوص خوانندگان عرصه موسیقی اصیل ایرانی قلمداد کرد...باید اجازه داد هر کسی مسیر خودش را پیدا کند...مطمئن باشید کسی که از اصالت و چارچوب درست هنری و فرهنگی برخوردار باشد بالاخره راهش را پیدا می کند و لزوما این راه نباید همان مسیری باشد که دیگران پیموده اند...

دوم اینکه تاریخ این کشور پر است از انواع و اقسام بت ها و اسطوره ها...به دلیل اینکه روزی بت ها شکسته و اسطوره ها افسانه خواهند شد از آنهایی که دوست داریم اسطوره نسازیم...(درست شبیه همان بلایی که بر سر استاد لطفی آوردند..)

سوم اینکه همه را می شود نقد کرد و کمال مطلق در مورد انسان و یافته ها و آموخته های بشری معنا ندارد...به هیمن دلیل از زاویه تلفیق شعر و موسیقی دیدگاهم را در مورد یکی از تصنیف های استاد شجریان در آلبوم "فریاد" با مطلع "خانه ام آتش گرفته" نوشتم که اگر فرصتی بود آنرا بازنویسی خواهم کرد...تعداد مخالفان و موافقان برداشت بنده مهم نیست آنچه اهمیت دارد وارد شدن به وادی نقد منصفانه است بدور از غلیان احساس و یکجانبه گری.

اما آنچه باعث شد این مقدمه کوتاه را بنویسم مطلبی بود که استاد ذوالفنون در روزنامه اعتماد-شنبه ۳۰ تیر-در جواب گفته های استاد شجریان (مصاحبه با خبرنگار بی بی سی) نوشته اند که خلاصه ای از آن در ادامه آمده است...خوشحال خواهم شد که دیدگاه های هر دو را به بوته نقد بگذاریم-البته با حفظ حرمت و جایگاه افراد-

و اما انتقاد ذوالفنون به حرف های شجریان:

-«من زبان مردم ايران هستم» و در جاي ديگر «از من توقع تغيير و تحول نداشته باشيد» اتحاد دو مفهوم فوق مفهوم سومي را با خود به ذهن مي آورد و آن اينکه از مردم ايران توقع تغيير و تحول نداشته باشيم که غيرمستقيم توهيني است به مردم ايران.
- «همين که کنسرت مي دهم کافي است» همانند دکتري است که بگويد همين که مطب را باز مي کنم کافي است يا معلمي بگويد همين که به کلاس درس مي روم کافي است. ناگفته نماند که بيان اين موضوع ممکن است تازگي داشته باشد ولي ذهنيت آن متاسفانه سال ها است که وجود دارد.
- «من نفهميدم موسيقي عرفاني يعني چه؟» نفهميدن نيازي به اعلان کردن ندارد، بايد رفت و براي فهميدن تلاش کرد.
- «کساني هستند که دف را کنار موسيقي مي گذارند و موقع اجرا سر تکان مي دهند و به خيال خود موسيقي عرفاني ارائه مي دهند» اين تصور ايشان است که حضور دف و حرکت سر را نشانه عرفان مي دانند والا هيچ انسان عاقلي چنين تصوري ندارد.
- «ما نمي توانيم شيوه کار خود را عوض کنيم»فکر نمي کنم چنين توقعي در کار باشد، اگر هم توقعي باشد در جهت تحول است که آن هم به عهده موسيقيدان است نه خواننده.
- «هدف ما از ايجاد کارگاه آواز سرگرداني جوانان است»البته بعيد است که چنين باشد احتمالاً اشتباه چاپي بوده است و درست آن جلوگيري از سرگرداني جوانان بايد باشد که در اين صورت آقاي شجريان بايد قبول زحمت کرده به کمک آمارگیران آماري از طرفداران جوان اين نوع موسيقي (که ايشان به آن شيوه کار مي کنند و توان تغيير آن را هم ندارند) به دست بياورند و ببينند به چه ميزان است.
- «آواز با ما تمام مي شود» يا «ممکن است که تمام شود»اگر هم چنين شود غيرمنتظره نيست کما اينکه خيلي از پديده هاي فرهنگي را مي شناسيم که زماني مرسوم بوده ولي امروز رايج نيست که به احتمال زياد تلاش هاي بي حاصلي هم توسط دوستداران آن صورت گرفته.
- «مي خواهيم آواز از اين که هست عقب تر نرود»پس با همه تفاسير و تفاصيل معلوم شد که آواز عقب رفته است.
- شکوه و شکايت از نارسايي هاي داخل کشور و به رخ کشيدن امکانات دنياي خارج يکي از شعارهاي هميشگي ايشان است که در اين مقاله هم اشاره به آن شده است.شکوه کار عاشق نيست، چون عاشق اصلاً خود را نمي بيند که بخواهد شکوه يي داشته باشد و کسي که عاشق نيست هنرمند نمي تواند باشد.

لينك مطلب-روزنامه اعتماد شماره 1447-شنبه 30 تير

http://choone.blogfa.com/post-56.aspx

 

نظربازدیدکننده ی محترم و جواب وبلاگنویس

اولا شما بهار دلکشی که سالار عقیلی با اقای سرایی اجرا کرده در بیش از ۴ مورد فالشی داره.دوم انچه شما از کیفیت صدا میفرمایید سلیقه شماست.شجریان انچه خوانده بر پایه اهنگسازی استاد پایور خوانده.ریتمی که کمی محزونه.دوم تفاوت نوع خواندن سالار با شجریان انقدر زیاده که جای بحثی نداره یعنی شما کاری ضعیف از سالار را با کاری حرفه ای از شجریان مقایسه می کنید اگر دانش نداری ابراز فضل نکن.صرف غمگین خواندن و سنگین خواندن دلیل بر بد بودن نیست.مهم اینه اگر تمام کارهای شجریان از استودیویی کنسرت زنده ضبط خانگی را بررسی کنید بیش از ده مورد فالشی و ناهنجاری صدا یافت نخواهید کرد .حال اینکه شما از اهنگی ریتمی خوشت میاد یا نه مهم نیست.اما تمام خواننده های دیگر در ضبط های استودیویی با این همه تلنولوژی چند مورد فالشی در هر کار دارند.و گلپا و ایرج هم بوضوح داشته اند.در ضمن من کجا حرف از تقدس شجریان زدم.میگم نقد کن اما تخریب نکن.من از زمانی که یادم میاد عده ای دنبال تخریب شجر بودند.و البته بی عیب هم نبوده.ولی بسیاری ازین حرفها بهانه هست.شجریان هنرمند خوبیست و ارزشمند .حال اگر نسبت به دیگران بین اهل موسیقی زبانزده بخاطر اخلاق و منش اجتماعی و بعد هنرشه وگرنه یقینا شجریان در همه زوایای موسیقی برترین نیست.هیچ کس چنین اولویتی نداره.من تلفن گذاشتم خیلی راحت میتونیم بحث کنیم

 

[پاسخ:]

دوست عزیز اولا برافرمایشتون دلیل بیارید،مثلا نمونه بیارید که اون خواننده هاکجافالش وچه دقیقه ای فالش خوندند؟

دوم من بصرف غمگین وسنگین خوندن نمیگم بد

سوم زیبایی صداربطی به استادبودن نداره.ممکنه کسی سوادومهارت اجراش بسیاربالاترباشه امادیگری بواسطه ی داشتن زنگی خاص در صدا یابواسطه ی جنسیت ، صدای جذاب تر وشیرین تری داشته باشه که بنظرمن وخیلیاصدای سالار اینگونست .اگرچه جایگاهش تو موسیقی قابل مقایسه باشجریان نیست.

توهین به مقدسات

آیات قرآن که سال ها در هنگام افطار از صدا و سیمای نظام مقدس پخش می شده و الآن هم با صدای یک نوجوان پجش میشه ، رو آهنگ نامیدن  ، توهین به مقدسات نیست ؟!

نظر بازدید کننده ی محترم

شما در هدر ویسایت خود از تصویر حسین علیزاده استفاده کرده‌اید، (البته بعید می‌دانم ایشان را هم بشناسید) پس بهتر است از نظر ایشان هم مطلع شوید:
شجریان را برای مدت طولانی از نیرو و انرژی مردم جدا کردند درحالی‌که روا نبود اگر روزی شجریان به چیزهایی انتقاد کرد و نظری داد- که حتی می‌توانیم درباره شیوه انتقادش بحث کنیم- ممنوع شود. اگر نقدی کرد، وظیفه‌اش را انجام داد چون او یک هنرمند است. هنرمند با یک خواننده معمولی یا کسی که صرفا‌ سازی در دست گرفته یا صدایی خوش دارد، فرق می‌کند. هنرمند شخصیتی ملی و اجتماعی است. حق دارد نظر دهد. اگر کسانی با نظراتش مخالفند باید بنشینند با او بحث کنند یا مشخصا درباره نظراتش صحبت کنند. ولی موضعی که در قبال شجریان اتخاذ شد، باعث افسردگی او شد. همه ما این‌طور هستیم اگر ارتباطمان را با شنوندگانمان و مردم از دست دهیم، دیگر لازم نیست که ما را در زندان کنند یا بلایی سرمان بیاورند، آن‌وقت از لحاظ روحی و جسمی صدمه می‌بینیم. می‌خواهم حتی به اندازه یک دکتر متخصص نظر دهم، شجریان بلد بود با این بیماری مقابله کند، کمااینکه سال‌های سال مقابله کرد و کسی از بیماری‌اش خبر نداشت، همیشه قدش را افراشته دیدیم و لبش را خندان، و آوازش را شنیدیم و نمی‌دانستیم چنین مریضی‌ای هست و او می‌توانست تا آخر عمرش هم به‌خوبی با بیماری مقابله کند، ولی وقتی گرما و قدرت و انرژی مردم از او گرفته شد، بیماری شجریان عمیق شد و این اتفاق افتاد.

بخشی از مصاحبه با «حسین علیزاده»
عسل عباسیان. روزنامه شرق

اگر صدای شجریان را از طریق دستگاه صوتی نخواهید بشنوید و روی این تئوری بخواهید جلو بروید که صدایش جاودانه است، پس صدای شجریان همیشه و همه‌جا هست. این چیزی بود که برخی متوجه نشدند و ندانستند آنچه جاودانه است را با ممنوع‌کردن و حکم‌های مقطعی و بی‌منطق نمی‌توان از یاد برد. همیشه مسائلی پشت‌پرده داریم که شکل مخوفی دارد و هیچ‌وقت هم درباره‌اش توضیح داده نمی‌شود. به‌هرصورت، تاریخ هم هست. درست است سال‌های سال مردم را از شجریان محروم کردیم و همین‌طور خودِ ‌شجریان را از عشق مردم که همیشه در پشت او بوده، ولی به صورت حضوری احساس نشده، اما این در تاریخ نوشته می‌شود و روزی همه می‌دانند در زمانه ما چه غفلتی در این تاریخ شد.

پاسخ وبلاگنویس :
ما نه گفتیم صداش پخش نشه . نه گفتیم اجازه ندن صحبت کنه.
علیزاده هم استاد بسیار مهربان و محترمیه واز تکنیک بالا برخورداره .اما (بنظرمن و خیلی ها) ساز شیرینی و جذابی نداره و نظرش الزاما درست نیست ولی این مصاحبه صحبت خاصی نداشت بنده که جوابی بدم.
قاب وبلاگ آماده بوده و استفاده کردم.من طراحی نکردم.