خسرو روضه خوانان ایران: شجریان

درود بر رهبر انقلاب اسلامی: حضرت آیت الله خامنه ای

خسرو روضه خوانان ایران: شجریان

درود بر رهبر انقلاب اسلامی: حضرت آیت الله خامنه ای

پاسخهای کوبنده استاد ذوالفنون به شجریان

مطلبی که ذکر میکنم عینا به نقل از استاد ذوالفنون در جواب ادعاهای آقای شجریان است . ضمن تشکر از این استاد بیهمتا به خاطر پاسخهای بسیار علمی و زیبا اونا رو در اینجا میارم .

 

قبلا به یه نکته اشاره میکنم : من چند مورد در وبلاگ امیر دلاواز پیام گذاشتم که ایشون هر دفعه حذف کرد . لطفا شما خودتون قضاوت کنین :

 

اولا : الان که مامان ایشون ( آقای شجریان ) فوت کرده

چرا ریش خودشون رو زدن و اصلاح کردن ؟!

مگه آقای شجریان مسلمان نیستن ؟؟!!!!!!!!!

 

راستی تعداد زیادی از مطالب و کامنتهای وبلاگ من پاک شده !!!!

 

 

دوما : توی عکس مراسم تشییع جنازه مادرشون خوب

دقت کنین . جناب همایون خان دارن با اون آقائه گل میگن

و گل میشنفن و دوتایی میخندن !!!!!!!!!

 

سوما : جناب خسرو آواز روز هشتم مرداد کنسرت دارن !!!!

یعنی قبل از اینکه چهلم مادرشون تموم بشه !!!!!!!!!!!

اینم از شاهکارهای هنریه دیگه . نمیدونم این مسلمانی

و اعتقادات کجا رفتن از خواننده ربنا !!!!!!!!!!

 

************************************

برای زینب کبری                                   

 

 

و اینک مطلب استاد ذوالفنون :

در مطالب یاد شده ، مصاحبه شونده (شجریان )  متذکر شده بودند:

 

1. الف : (( من زبان مردم ایران هستم !!!!!!!!!!!!!))

              و در جای دیگر

  ب:   ((از من توقع تغییر و تحول نداشته باشید ))

 اتحاد دو مفهوم فوق مفهوم سومی را با خود به ذهن میاورد و آن اینکه از مردم ایران توقع تغییر و تحول نداشته باشید که غیر مستقیم توهینی است به مردم ایران.

 

 2. (( همین که کنسرت می دهم کافی است !!!!!!!!!))

 همانند دکتری است که بگوید همین که مطب را باز می کنم کافی است .

و یا معلمی که بگوید همین  که به کلاس درس می روم کافی است .

ناگفته نماند که بیان این موضوع ممکن است تازگی داشته باشد ولی ذهنیت آن متاسفانه سالهاست که وجود دارد .

 

3. ((من نفهمیدم موسیقی عرفانی یعنی چه ؟!!!!!!!!!))

 نفهمیدن نیازی به اعلان کردن ندارد

باید رفت و برای فهمیدن تلاش کرد.

 

4.((کسانی هستند که دف را کنار موسیقی می گذارند و موقع اجرا سر تکان می دهند و به خیال خود موسیقی عرفانی ارائه می دهند!!!!!!! ))

این تصور ایشان است که حضور دف و حرکت سر را نشانه ی عرفان می دانند و الا هیچ انسان عاقلی چنین تصوری ندارد .

 

5. ((عرفان یعنی شناخت ))

درست است ولی ایشان توضیح نداده اند که شناخت در چه زمینه ای ؟

 

6.((موسیقی شناخت می دهد ))

این جمله به هیچ وجه منطقی نیست چرا که موسیقی به خودی خود ترکیبی است از اصوات و ریتم های گوناگون که یک پدیده ی فیزیکی است و هیچ ربطی به هنر ندارد .زمانی جنبه ی هنری پیدا می کند که پیامی بر این امواج سوار شود ،پیامی عاطفی ،اجتماعی ، عرفانی ، اخلاقی ،تاریخی و امثال اینها . در واقع باید گفته شود: موسیقی می تواند شناخت بدهد.

 

7.((ما نمی توانیم شیوه ی کار خود را عوض کنیم ))

فکر نمی کنم چنین توقعی در کار باشد ،اگر هم توقعی باشد در جهت تحول است که آنهم به عهده موسیقیدان است نه خواننده.

 

8.((من در موسیقی ایران تحول ایجاد کرده ام!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ))

رجوع شود به شماره 7

 

9.((هدف ما از ایجاد کارگاه آواز سرگردانی جوانان است !!!!!!!!!!!!!! ))

البته بعید است که چنین باشد احتمالا اشتباه چاپی بوده است و درست آن جلوگیری از سرگردانی جوانان باید باشد که در این  صورت آقای شجریان باید قبول زحمت کرده به کمک آمارگران آماری از طرفداران جوان  این نوع موسیقی (که ایشان به آن شیوه کار می کنند و توان تغییر آنرا هم ندارند )) به دست بیاورند و ببینند به چه میزان است .

 

10.((آواز با ما تمام میشود))

و یا ((ممکن است که تمام شود.!!!))

اگر هم چنین شود غیر منتظره نیست کما اینکه خیلی از پدیده های فرهنگی را میشناسیم که زمانی مرسوم بوده ولی امروز رایج نیست که به احتمال زیاد تلاش های بی حاصلی هم توسط دوستداران آن صورت گرفته .

 

11.((می خواهیم آواز از این که هست عقب تر نرود ))

پس با همه ی تفاسیر و تفاصیل معلوم شد که آواز عقب رفته است ، که ضمنا با شماره ی 8 هم مغایرت دارد .

 

12. شکوه و شکایت از نارسایی های داخل کشور و به رخ کشیدن امکانات دنیای خارج یکی از شعارهای همیشگی ایشان است که در این مقاله هم اشاره به آن شده است .

شکوه کار عاشق نیست ، چون عاشق اصلا خود را نمی بیند که بخواهد شکوه ای داشته باشد و کسی که عاشق نیست  هنرمند نمی تواند باشد .

 

 

 

                                              دوستدار فرهنگ و هنر ایران

                                                       جلال ذوالفنون

                                                           تیر 1386

بررسی آواز

با توجه به اینکه اینروزها مد شده دوستان وبلاگ نویس ترانه ها و آوازها رو بررسی و تهلیل میکنن ، بنده هم تصمیم گرفتم یه ترانه تر و تمیز و قشنگ از خسرو آواز ایران استاد شجریان بزارم تا به کمک همدیگه تهلیلش کنیم . دوستان لطفا به ما کمک کنن تا این آواز رو بررسی کنیم .

یاعلی .

دوستانی که تهلیل این آواز رو درست بنویسن و در کامنتها بیارن

واسشون یه دونه لوپ لوپ خوشگل میخرم .

گلهای کهنه :

سال اجرا : 1350

با همکاری خسرو آواز : استاد محمدرضا شجریان

شعر :

یره گه کار مو و تو دره بالا میگیره

ذره ذره دره عشقت تو دلوم جا میگیره

گوشه ؟

شعر (درآمد اولیه ) :

روز اول به خودوم گوفتوم یی ام مثل بقی

حالا کم کم میبینم کار دره بالا میگیره

گوشه و ردیف ؟

شعر :

چن شبه واز می دوزوم چشماممه تا صبح به شوق

یا به یک سم بیخودی مات میمونه و راه میگیره

گوشه ؟

شعر :

چند شبه واز مثل چهل سال پیش از این مرغ و دلوم

تو زمستون بهنه سبزه و صحرا میگیره

ردیف ؟

شعر :

موگومش هر چی که مرگت چیه کوفتی نمگه ؟

عوضش نق میزنه ذکر خدایا میگیره

گوشه و مایه ؟

شعر :

هر کی عاشق شده پنهون میکونه مثل اویه

که سوار شتره پوشتشو دولا میگیره

درآمد پایانی

افشاگریهای استاد گلپا

گوشه هایی از افشاگریهای استاد گلپا :

( از مصاحبه با روزنامه هم میهن : تیر 86 )

 

................ من در فرانسه بودم که گل‌های 265 مرا پخش کردند که به همراه پرویز یاحقی بود. با شعری که فکر می‌کنم از عماد خراسانی باشد: «دلم آشفته آن مایه ناز است هنوز» این نوار پخش شد یک عده راه افتادند که باز گلپا آمد. بابا مگر چه شده؟ گلپا که بود. شما ناراحت چه هستید؟ خودشان فکر می‌کنند که اگر گلپا بیاید آنها باید جل و پلاسشان را جمع کنند و بروند. یعنی شما اینقدر بی‌اعتبار هستید که پخش صدای من اینطور جل‌وپلاستان را به هم می‌ریزد؟ اگر اینطور است خودتان بروید دیگر. برای من فرقی نمی‌کند. در هر خانه‌ای که بروی چهار تا نوار گلپا هست. چرا از من می‌ترسید؟

طبیعی است که شما هم حالا فکر کنید که: «اینها چه کسانی هستند؟» این را یک نفر می‌پرسد و آقای گلپایگانی ادامه می‌دهد: «همین هنرمندان دودوتا چهارتایی‌ها، همین‌ها که همه‌اش بلدند بگویند ردیف اینطوری است، ردیف آن‌طوری است. همین‌ها هستند که مخالفت می‌کنند. چون خلاق نیستند. خدا بیامرزد آقای تجویدی را. من می‌‌خواستم آهنگی بخوانم با این شعر «دل‌خرابه/ چه خرابی/ جای آبادی نمانده» شعرش هم مال خانم مخبر است. من گفتم آقای تجویدی من دوست دارم شکل کار قدیمی باشد. گفت یک آهنگی است که عارف قزوینی اجرا کرده و فلان. من گفتم اینها مال کسانی است که می‌خواهند بروند یک خانه را بخرند، بازسازی کنند و به مردم بفروشند. من از این کار بدم می‌آید. یا شما خلاق هستید و آهنگ می‌سازید و شاعر شعرش را می‌گوید یا اگر این نیست حتما یادتان رفته. اگر الان بیایند بگویند «موی سفیدو توی آینه دیدم» را اجرا کن من قبول ندارم. اگر بگویند «مست مستم ساقیا را بخوان» قبول ندارم. «موی سفید» مال آن زمان بود.

حالا اگر بروم جلو آینه می‌گویم: «دروغ نگو آینه که من هنوز جوونم/ واسه دلای خسته بازم می‌‌خوام بخونم» این آدم را تکان می‌دهد تا اینکه دوباره برویم بخوانیم «مرغ سحر ناله...» بابا این را در زمان خودش خواندند و خیلی هم خوب خواندند. حالا ما بیاییم دوباره همه را دوباره بخوانیم. علت این است که خلاقیت وجود ندارد. من نمی‌دانم. از لحاظ خودشان لابد خوب است ولی هیچ‌کس ندیده که من آهنگ کسی را بخوانم یا اینکه برگردم بازسازی کنیم. ما شاعر داریم، نوازنده داریم، آهنگساز داریم. چرا نیاییم یک چیز تازه درست کنیم. همه‌اش باید برویم بگوییم آقای عارف این را خوانده، آقای شیدا این را خوانده و هر کس را که نگاه می‌کنیم می‌بینیم یکی، دو تا از این آهنگ‌ها خوانده. این بازسازی دارد به جاهای دیگر هم سرایت می‌کند. من این کار را نمی‌کنم. . وقتی خلاقیت باشد دیگر لزومی ندارد هی برگردیم به گذشته و هی بازخوانی کنیم.

همان که از بم آمده بود و دو، سه جلسه هم آمد پهلوی من؛ ایرج بسطامی. اگر به او می‌رسیدند یکی از کم‌نظیرترین خلاق‌ها می‌شد. من از ته دل می‌گویم که خیلی صدای او را دوست داشتم. با همین آوازهایی که خواند خودش را نشان داد. نگذاشتند. نگذاشتند. برگشت رفت بم.

 

دوستان آن را که عیان است چه حاجت به بیان است !!

خودتون قضاوت کنین مخاطب استاد چه کس یا کسانی هستند !!!